این مسلمان آمریکایی داستان مسلمان شدن خود را بدین گونه بیان می کند:

این مسلمان آمریکایی داستان مسلمان شدن خود را بدین گونه بیان می کند:

از آنجایی که پدر من مسئول اجرایی شرکت نفت در آریزونای امریکا بود، من به همراه خانواده خود مجبور بودیم که به کشورهای متعددی سفر کنیم. اولین سفر ما در سن 3 سالگی به بحرین بود که مدت 4 سال و نیم طول کشید. سپس به مدت کوتاهی به لندن رفتیم  وآنجا به ایتالیا رفتیم. در ایتالیا بیشتر با مذاهب کاتولیک و پروتستان آشنا شدم و در طول این مدت، کشمکش ها و تعارض های فراوانی را در بین این دو فرقه دیدم. به طوری که بعد از ترک این کشور دیگر به مسیحیت اعتقاد چندانی نداشتم. در طی این چند سالی که خانواده من در سفر بود، هیچ کدام از خاطراتم به اندازه 4 سالی که در بحرین بودم برایم جالب نبود و یکی از شیرین ترین این خاطرات زمانی بود که اذان سر داده می شد که من واقعا هیجان زده می شدم و همیشه منتظر صدای آن بودم. داستان مسلمان شدن من با اذان شروع شد، صدایی که کودکی 5 ساله را هم مجذوب خود می کرد.

دوران نوجوانی و جوانی من سپری شد و بعد از سال ها دوری از دانشگاه، دوباره در سن 45 سالگی برای ادامه تحصیل در مقطع   Ph.D وارد دانشگاه شدم. از آنجایی که رشته دانشگاهی من تاریخ بود، علاقه زیادی به مطالعه در زمینه تاریخ مشرق زمین داشتم. همیشه در حین مطالعه کتب های تاریخی شرق، با اسلام و قرآن برخورد می کردم و علاقمند شدم تا  کتاب های زیادی در مورد اسلام مطالعه کنم و بدین ترتیب بود که حتی کتاب هایی که توسط سکولارهای غربی تازه مسلمان شده نوشته شده بود  را به دقت مطالعه می کردم.

در سال 1992 شروع به خواندن ترجمه عربی قرآن کردم، ولی چون درک کردن مفهوم آن برای من سخت بود تصمیم کرفتم که در کلاس عربی شرکت کنم که تجربه هیجان انگیزی برای من محسوب می شد. معلم ما زنی بود که او هم قبلا کاتولیک بوده و تازه مسلمان شده بود. من همچنین در تابستان همان سال با بسیاری از مسلمانان پاکستانی در کنفرانس دانشگاهی آشنا شدم و سعی کردم که از طریق آن ها بیشتر با دین اسلام آشنا شوم. چیزی که در طی این آشنا شدن با آنها برای من خیلی جالب بود،  این بود که بسیاری از اعتقادات  من نزدیک به اعتقادت مسلمانان بود و این امر باعث تشویق من برای مطالعه بیشتر اسلام شد و من به عنوان یک تاریخ دان بر درست بودن قرآن هم هیچ گونه شکی نداشتم، ولی هرگز به مسلمان شدن فکر نکرده بودم.

در پایان تابستان آن سال، دوستانم یک نسخه از کتاب محمد اسد (یهودی استرالیایی مسلمان شده) با موضوع "راه مکه" را به من هدیه دادند و  به من پیشنهاد دادند که این کتاب را مطالعه کنم. با مطالعه این کتاب و همچنین قرآن و دیگر کتاب های اسلامی به یقین رسیده بودم که اسلام دین برادری، صلح و دوستی است و این بار تصمیم گرفتم به دین اسلام بپیوندم .

اینچنین بود که راه روشنایی را در زندگانی خود یافتم و بعد از مسلمان شدن، بیشتر وقت خود را صرف آموزش و تبلیغ دین اسلام در مجامع بین المللی و دانشگاه ها کردم و درحال حاضر در کنار دوستان مسلمان خود در دانشگاه کمبریج مشغول  تدریس هستم.

لینک خبر:

http://www.onislam.net/english/reading-islam/my-journey-to-islam/contemporary-stories/426935-it-started-with-the-adhan-.html

توليدي دبيرخانه