خودآگاهي
خودآگاهي چيست؟ «خودآگاهي» توانايي شناخت خود و آگاهي از خصوصيات، نقاط ضعف و قوّت، خواسته‌ها، ترسها و انزجارهاست. براي اكثر ما توصيف ويژگي‌هاي اخلاقي و رفتاري خود براي ديگران، كار سخت و دشواري مي‌باشد.به عنوان مثال ممكن است پاسخ به اين سوال كه چه كسي هستيم، سخت و دشوار باشد. اكثر ما فقط در مورد ويژگي‌هاي كلي و عمومي خود از جمله سن، جنس، نام خانوادگي، تحصيلات، وضعيت شغلي و ... خود صحبت مي‌كنيم و از ويژگي‌هاي شخصيتي و رفتاري خود اطلاعات كافي و مناسبي نداريم. به عنوان مثال: نمي‌دانيم كه چه كارهايي را خوب مي‌توانيم انجام دهيم؟ چه ويژگي‌هاي اخلاقي خوب و مثبتي داريم؟ به چه علت مهربان هستيم؟ چه ويژگي‌هاي منفي اخلاقي داريم. رشد خودآگاهي به فرد كمك مي‌كند تا دريابد تحت استرس قرار دارد يا نه و اين معمولاً پيش شرط ضروري روابط اجتماعي و روابط بين فردي موثر و همدلانه‌ است. به طور كلي در مهارت خودآگاهي مي‌آموزيم كه: با تكيه بر نقاط قوت خود براي بهبود نقاط ضعف خود تلاش كنيم. آگاهي از نقاط ضعف باعث مي‌شود كه فرد با استفاده از اين آگاهي بتواند تسلط بيشتري بر خود داشته باشد. احساسات خود را بشناسيم. چون فردي كه از احساسات خود آگاه مي‌شود مي‌تواند آنها را كنترل كند. ناتواني در كنترل و مهار احساسات مي‌تواند به اعتياد، خشونت و ... بيانجامد. از نيازهاي خود اطلاع پيدا كنيم و ياد بگيريم كه از مسيرهاي سالم نيازهاي خود را مرتفع سازيم. در زندگي خود اهداف واقعي را دنبال نماييم و از دنبال كردن اهداف غيرواقعي، تخيلي و كمال‌گرايانه پرهيز كنيم. چرا كه اهداف غير‌واقع بينانه باعث ناكامي و به تبع آن خشم و خشونت مي‌شود. در نهايت خودآگاهي باعث ارزشمندي ما مي‌شود و به ما كمك مي‌كند تا دنبال ارزشهاي واقعي به جاي ارزشهاي كاذب باشيم و رضايت كافي از زندگي داشته باشيم. شناخت احساسات: يكي از اجزاي مهم مهارت خودآگاهي «شناخت احساسات» است. از عوامل مهمي كه به ما كمك مي‌كند زندگي خوب و موفق داشته باشيم اين است كه خود را بشناسيم، احساس خوبي در مورد خود داشته باشيم و از كسي كه هستيم، شاد و راضي باشيم. فكر مي‌كنيد كسي كه احساس خوبي نسبت به خود دارد چه ويژگي‌هايي دارد؟ تعدادي از ويژگي هاي چنين فردي به شرح ذيل است: خصوصيات مثبت، توانايي‌ها و استعدادهاي خود را مي‌شناسد و به آن‌‌ها افتخار مي‌كند. خصوصيات منفي و نقاط ضعف خود را مي‌شناسد، مي‌پذيرد و سعي مي‌كند آن‌ها را اصلاح نمايد. موفقيتها و شكستهاي خود را مي‌شناسد و مي‌پذيرد. به خود و ديگران احترام مي‌گذارد. براي رسيدن به اهداف خود تلاش مي‌كند. شما چه احساسي در مورد خود داريد؟ آيا از كسي كه هستيد، شاد و راضي هستيد و احساس خوبي در مورد خود داريد؟ آيا تا بحال شده فكر كنيد ديگران از شما بهتر هستند و دوست داشته باشيد اي كاش جاي آنها بوديد؟ در جدول زير در خانه مركزي نام خود را در فضاي خالي بنويسيد. در خانه «خودم» سه خصوصيات را كه در مورد خود مي‌پسنديد يادداشت نمايند. از گروههاي زير (حداقل چهار نفر را بيابيد كه شما را به خوبي مي‌شناسد)، بخواهيد سه خصوصيت را كه شما مي‌پسنديد نام ببرند. سپس پاسخهاي آنها را در خانه‌هاي مربوط بنويسيد. حالا بينديشيد: از پي بردن به اينكه افراد چه خصوصياتي را در شما مي‌پسندند چه احساسي پيدا مي‌كنيد؟ آيا به نكات قوتي در خود پي برده‌ايد كه از آن اطلاع نداشتيد؟ آيا موردي وجود داشت كه هيچ‌كس به نقطه قوتي كه خود آن را مهم مي‌پنداريد اشاره‌اي نكرده باشد و شما از آن احساس نااميدي كرده باشيد؟ چگونه مي‌توان ديگران را از اين نقطه قوت آگاه ساخت؟ آيا موردي وجود داشت كه در آن بيش از يك نفر به يك خصوصيت مثبت شما اشاره كرده باشد؟ و در نهايت به اين سوال پاسخ دهيد كسي كه احساس خوبي نسبت به خود دارد در مورد خود چطور فكر مي‌كند و چگونه رفتار مي‌كند. علاوه بر شناخت خصوصيات مثبت، شناخت نقاط ضعف خود نيز در آگاهي ما نقش مؤثري ايفا مي‌كند. شناخت نقاط منفي خود، پذيرش آنها و تلاش براي اصلاح آنها نيز مي‌تواند احساس خوبي در ما بوجود آورد. همه ما ممكن است يكسري خصوصيات منفي داشته باشيم و يا در انجام بعضي از كارها و يا دروس ضعيف باشيم. ...اگر به جاي اينكه به خاطر اين نقاط ضعف خود را سرزنش كنيم و يا خود را آدم بد و بي‌استعدادي بدانيم سعي كنيم آن‌ها را تغيير داده و يا اصلاح كنيم، آن وقت اين نقاط ضعف تبديل به خصوصيات مثبت و نقاط قوت مي‌شود و احساس خيلي خوبي نسبت به خود پيدا مي‌كنيم، آنگاه از كسي كه هستيم شاد و راضي مي‌شويم. هوش هيجاني: يكي ديگر از اجزاي مهم مهارت خودآگاهي، پي بردن به«هوش هيجاني» خود مي‌باشد. به راستي هوش هيجاني چيست؟ هوش هيجاني عبارت است : از توانايي شما براي اكتساب و به كار گيري دانش به دست آمده از احساسات خودتان و احساسات ديگران به منظور دستيابي به موفقيت بيشتر و بهره‌مندي از زندگي كاملتر. رسيدن به چنين هوشي داراي مراحل زير مي‌باشد: آگاهي از احساسات خود كنترل و اعمال مديريت بر احساسات به ويژه احساسات دلتنگ‌كننده. خودانگيختگي يا داشتن منبع حمايت دروني همدلي يا درك احساسات و علايق ديگران و احترام گذاردن به تفاوتهاي موجود در احساسات افراد نسبت به پديده‌هاي مختلف. كنترل روابط « اثرات سودمند هوش هيجاني بر اشخاص» خودارزيابي و خودآگاهي. شناخت نقاط قوت و حوزه‌هاي پيشرفت. افزايش قابليت و توانمندي‌هاي اجتماعي. مهارت در كسب آرامش و اعتماد به نفس افرادي كه هوش هيجاني بالايي دارند داراي « تفكر واگر» هستند، يعني نسبت به نظرات ديگران بي‌تفاوت نبوده بلكه آن‌ها را مورد بررسي قرار مي‌دهند و با استدلال آنها را مي‌پذيرند، يا رد مي‌كنند و يا در صورت لزوم موارد ترميمي به آن‌ها اضافه مي‌نمايند. اين افراد داراي ويژگي « خودسامانگري» هستند يعني، به ارزيابي توانايي‌هاي خود در مجموعه انساني، گروهي و سازماني مي‌پردازند و طي آن جايگاه خود را براساس نقش‌هايي كه ايفا مي‌كنند ترسيم مي‌نمايند كه براي تحقق آن، ساماندهي روابط اجتماعي از اهميت خاص برخوردار است. تجربه نشان داده كه هرگز توانمندي‌هاي افراد در كنج انزوا و عزلت به فعل در نيامده و عيني نمي‌شود. گروه، اجتماع و همنوعان بستر مناسبي هستند كه طي يك فرايند بازخوردي، رفتار افراد را شكل و جهت مي دهند. عزت نفس: از اجزاي مهم ديگر خودآگاهي « عزت نفس» يا اعتماد به نفس مي‌باشد. عزت نفس كليد اصلي بهداشت روان است. عزت نفس منوط به ميزان احترام و ارزشي است كه فرد براي خود قائل است. چنانچه قضاوت ما نسبت به ارزشهايي كه داريم مثبت باشد داراي عزت نفس مثبت و چنانچه قضاوت ما منفي باشد داراي عزت نفس ضعيفي هستيم. براي بالا بردن عزت نفس خود سعي كنيد. روابط اجتماعي خود را گسترش دهيد و با دوستان زيادي ارتباط برقرار كنيد. با خانواده خود ارتباط گرم و مستمر داشته باشيد. اهداف كوتاه‌مدت، ميان‌مدت و بلندمدت را به گونه‌اي طراحي كنيد كه بتوانيد به آنها دسترسي پيدا كنيد. نقاط ضعف خود را بعد از شناسايي برطرف كنيد و به شناسايي نقاط قوت خود بپردازيد. هرگز خود را با ديگران مقايسه نكنيد چون اين ارزيابي منطقي نخواهد بود. خويشتن پذير باشيد. يعني، احساس غرور نمائيد. مثبت فكر كنيد و هميشه سعي كنيد نيمه پرليوان را ببينيد. افرادي را بيابيد كه بتوانيد از آنها چيزي بياموزيد. اتفاقات ناخوشايند زندگي خود را بپذيريد. بر عادات ناپسند خود غلبه نماييد. از هيچ چيز نترسيد، چون ترس از موانع اعتماد به نفس است. خود را به ديگران وابسته نكنيد و حتي المقدور به ديگران كمك كنيد. همه را ببخشيد. روح خود را آزاد كنيد، نفرت را به دل راه ندهيد. آیا ماهیت خودآگاهی نهایتاً از پرسشی فلسفی به پرسشی علمی بدل شده است كه می توان آن را با انجام آزمایش ها تعیین كرد؟ پاسخ در این مورد مانند هر موضوع مرتبط به آن، بستگی به كسی دارد كه این پرسش را از او می كنید. اما به نظر می رسد كه علاقه علمی به این پرسش قدیمی و دشوار دارد افزایش می یابد. البته تا به حال گرچه نظریه ها فراوان بوده اند، داده های دقیق اندكند. گفتمان حاكم درباره خودآگاهی به شدت تحت تاثیر رنه دكارت فیلسوف فرانسه قرار داشته است كه در میانه قرن هفتم اظهار كرد كه جسم و ذهن ماهیتی كاملاً متفاوت دارند. دكارت نتیجه می گیرد كه باید این چنین باشد زیرا جسم هم در زمان و هم در مكان قرار دارد، در حالی كه ذهن بعد مكانی ندارد. بررسی های با سوگیری علمی اخیر عموماً این راه حل را رد می كنند؛ اغلب آنها ترجیح می دهند كه جسم و ذهن را جنبه های متفاوتی از یك چیز واحد تلقی كنند. خودآگاهی از این دیدگاه از خواص و سازماندهی سلول های عصبی در مغز پدیدار می شود. اما چگونه؟ و چگونه دانشمندان با سرسپردگی شان به مشاهده عینی و اندازه گیری، به قلمروی ذاتاً خصوصی و ذهنی خودآگاهی دست می یابند؟ برخی بینش ها در این مورد از بررسی كردن بیماران دچار ضایعات عصبی به دست آمده كه به علت این ضایعات خودآگاهی شان تغییر یافته است. آسیب به ساختارهای معین از لحاظ تكاملی باستانی در ساقه مغز خودآگاهی فرد را كاملاً می زداید و فرد را در حالت اغما یا حالت نباتی مداوم باقی می گذارد. گرچه این نواحی ممكن است كلید اصلی خودآگاهی باشند، نامحتمل است كه تنها منبع خودآگاهی را تشكیل دهند. احتمالاً جنبه های متفاوت خودآگاهی در نواحی متفاوت مغز تولید می شوند. برای مثال آسیب به نواحی بینایی در قشر مخ می تواند نقصان های عجیبی كه محدود بر آگاهی بینایی هستند به وجود آورد. در بیماری ای به نام دی اف كه كاملاً مورد بررسی قرار گرفته است، ناتوانی در شناسایی شكل ها یا تعیین كردن جهت یك شكاف در یك دیسك عمودی وجود دارد. با این حال هنگامی از این بیمار خواسته می شد كه یك كارت را بردارد و آن را از میان شكاف بگذراند، او به آسانی از عهده این كار برمی آمد. دی اف در یك سطح آگاهی باید جهت شكاف را در دیسك بداند تا قادر به انجام این كار باشد، اما در عین حال ظاهراً او نمی داند كه دارای این آگاهی است. آزمایش های با طراحی هوشمندانه می تواند جداشدگی مشابهی را میان شناخت ناخودآگاه و خودآگاه در افراد مبتلا به ضایعات عصبی به وجود آورد. و پژوهشگران امیدوارند كه اسكن كردن مغزهای افراد در حال انجام دادن چنین آزمایش هایی شواهدی را در مورد فعالیت عصبی ضروری برای هوشیاری خودآگاه به دست دهد. بررسی روی میمون ها نیز ممكن است برخی جنبه های خودآگاهی، به خصوص آگاهی بینایی را مشخص كند. یك رویكرد تجربی به این موضوع آن است كه خطایی بصری را در میمون به وجود آوریم كه «ادراك دوگروهی» (bistable percept) را باعث شود، یعنی شیء ای كه در یك لحظه یك چیز به نظر می رسد و در لحظه دیگر چیزی دیگر. (آزمایش ها با مكعب نوسان دهنده توجه «نكر» مثال مشهودی در این مورد است). میمون ها را می توان طوری تعلیم داد كه بیان كنند كدام نمود را ادراك می كنند. پژوهشگران در همان زمان به مشخص كردن آن سلول های عصبی می پردازند كه ادراكات میمون را ردیابی می كنند. با این امید كه مشخص كردن این سلول های عصبی آنها را به آن سیستم های عصبی هدایت كند كه در شناخت خودآگاه بینایی دخیل هستند و نهایتاً توضیحی بیابند كه چگونه یك الگوی خاص فوتون ها كه به شبكیه چشم برخورد می كند، تجربه دیدن مثلاً یك گل سرخ را ایجاد می كند. آزمایش هایی كه فعلاً در حال انجام است عموماً تنها قطعاتی از پازل خودآگاهی را مورد توجه قرار می دهند و تعداد بسیار اندكی از آنها مستقیماً به رازآمیزترین جنبه خودآگاهی ذهن انسان یعنی درك خویشتن می پردازند. با این حال آزمایش هایی در این مورد آغاز شده است و اگر نتایج آنها بینش كاملی در مورد چگونگی ظهور خودآگاهی از كلافه های سلول های عصبی فراهم نیاورد، دست كم رده بعدی پرسش هایی را كه باید مطرح كرد روشن می كند. بالاخره دانشمندان تمایل دارند نه تنها اساس زیست شناسی خودآگاهی را دریابند، همچنین می خواهند بدانند چرا خودآگاهی وجود دارد. چه نوع فشار انتخاب طبیعی به وجود آمدن خودآگاهی انجامید و كدامیك از جانوران دیگر غیر از انسان نیز دارای خودآگاهی هستند؟ بعضی از محققان گمان می كنند كه خودآگاهی منحصر به انسان ها نیست، اما البته این امر بستگی به چگونگی تعریف ما از این واژه دارد. شاخص های زیست شناختی برای خودآگاهی ممكن است به ما كمك كند در این مورد به توافق برسیم در مورد چگونگی به وجود آمدن خودآگاهی در ابتدای حیات دركی به دست آوریم. چنین شاخص هایی همچنین می توانند در تصمیم گیری در مورد سرنوشت افرادی كه در حالتی از عدم هوشیاری و پاسخ دهی قرار دارند مفید باشند. تا همین اواخر، پرداختن به موضوع خودآگاهی برای هر دانشمند فاقد كرسی دانشگاهی (و احتمالاً از قبل جایزه نوبل نگرفته ای)، كاری نامطمئن به حساب می آمد. خوشبختانه امروز محققان جوان بیشتر در این زمینه كار می كنند. پرسش های پاسخ نگرفته در مورد خودآگاهی آنها و مطبوعات را برای سال های زیادی در آینده مشغول نگه خواهد داشت.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:خودآگاهي , | 17:7 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=