گفت‌و‌گو با ماجد غماس رییس دفتر مجلس اعلای عراق در تهران

 

گفت‌و‌گو با ماجد غماس رییس دفتر مجلس اعلای عراق در تهران

حزب خاندان حکیم

 محمدحسين باقي
 


 
يکي از سازمان‌هاي تاثيرگذار شيعي در تحولات عراق و مبارزه با رژيم بعث «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق» بود که در زمره يکي از سازمان‌هاي پيشرو در مبارزه شيعيان عليه صدام به‌حساب می‌آمد. رهبر اين مجلس - که پس از سقوط صدام در سال 2003 نام «مجلس اعلاي اسلامي عراق» را براي خود برگزيد – آيت‌الله سيد محمد باقر حکيم بود. خاندان حکيم در زمره خاندان‌هاي مبارز شيعي در عراق هستند که در راستاي منافع شيعيان عراق و احقاق حقوق شيعيان حدود 64 شهيد که بسياري از آنها در زمره علماي بزرگ شيعي بودند تقديم کردند.در گفت و گويي که با ماجد غماس رئيس دفتر مجلس اعلا در ايران انجام داديم با او در مورد سير فعاليت‌هاي مجلس اعلا سخن گفتيم. درباره اينکه نقش مجلس اعلا در دوره قبل از انقلاب ايران، بعد از انقلاب ايران، دوران جنگ ايران با عراق، اشغال کويت از سوي صدام و سپس اخراج از اين کشور و در نهايت سقوط صدام چه بود، به بحث پرداختيم.

 لطفا مختصري از فعاليت‌هاي مجلس اعلا و اينکه در چه زماني و با چه هدفي تاسيس شد، بفرماييد.

تاسيس مجلس اعلاي (انقلاب اسلامي) عراق به سال 1982 باز مي‌گردد که مقارن است با 1361 شمسي. اين مجلس از سوي شهيد سيد محمدباقر حکيم اعلام موجوديت کرد چرا که ايشان در قامت سخنگوي مجلس فعاليت مي‌کرد. علت تشکيل مجلس اعلا اين بود که پس از شهادت آيت‌الله محمدباقر صدر – که رهبري مبارزات مردم عراق در دهه 70- 80 ميلادي عليه رژيم صدام را بر عهده داشت –يک خلا سياسي براي هدايت و رهبري مبارزات مردم پديد آمد. هدف اين مجلس جمع‌آوري نيروهاي معارض رژيم اعم از شخصيت‌هاي اسلامي، طلاب و احزاب و گروه‌هاي اسلامي بود که در آن زمان عليه رژيم صدام فعال بودند.

مجلس اعلا در ميان تمامي احزاب موجود در آن زمان يکي از منسجم‌ترين احزاب بود که در آن حتي وکلاي برخي مراجع عظام نيز حضور داشتند که بعدها به ايران هجرت کردند. مجلس اعلا پس از اعلام موجوديت شروع به سازماندهي خود کرده و کميته‌هايي تشکيل داد که از جمله مي‌توان به کميته سياسي، تبليغاتي، جهادي، خدمات‌رساني، کميته بسيج مردمي و... اشاره کرد. مهم‌ترين اقدام مجلس در آغاز فعاليت همانا تشکيل کميته بسيج مردمي بود که توانست عده زيادي از عراقي‌هاي مقيم ايران که قبل و بعد از زمان جنگ مجبور به ترک وطن شدند و نيز عراقي‌هايي که از سوي رژيم صدام رانده و تبعيد شده بودند را جذب کند و بنابراين توانست ضربات سختي به رژيم عراق در داخل بزند.

اين تشکل منجر به اين شد که با ادغام برخي از مجاهدين که در جبهه مبارزه عليه صدام شرکت داشتند سازمان بدر يا سپاه بدر تشکيل شود. فاز ديگر فعاليت مجلس اعلا، فعال‌سازي و تحرک در سازمان‌هاي جهاني و حقوق بشري در جهت به چالش کشيدن و زير سوال بردن اقدامات جنايتکارانه رژيم صدام عليه مردم عراق بود که در مناطق مختلف اين کشور به انجام رسيده بود. همچنين فعاليت‌هاي تبليغي انجام مي‌داد که مي‌توان به تاسيس نشريه اشاره کرد. از سوي ديگر، فعاليت اجتماعي و سياسي در عراق و تاسيس نمايندگي‌ها در خارج از عراق توانست تا حد زيادي موقعيت مجلس اعلا در بين مردم و مهاجرين و در ميان سازمان‌هاي بين‌المللي را ارتقا بخشد.

در سال 1997 کلينتون رئيس‌جمهور آمريکا، قانوني را در کنگره آمريکا تصويب کرد تحت عنوان «قانون پشتيباني از اهداف مردم عراق». اين قانون برخي از گروه‌هاي عراقي را در آن زمان مورد حمايت قرار داد اما نامي از مجلس اعلا به ميان نيامد. همين اقدام باعث ناقص جلوه دادن فعاليت‌هاي دولت آمريکا شد چرا که مجلس اعلا در ميان سازمان‌هاي بين‌المللي مورد توجه جدي قرار داشت.

در اينجا دو پرسش مطرح مي‌شود: يکي اينکه با توجه به سخنان شما آيا مجلس اعلا به عنوان يک موجوديت سياسي که مخالف رژيم صدام بود مورد شناسايي بين‌المللي قرار گرفته بود و دوم آنکه مواضع شهيد حکيم به عنوان سخنگوي مجلس اعلا در برابر اين اقدام آمريکا چه بود؟

البته شناسايي در ميان سازمان‌هاي بين‌المللي حقوق بشري مد نظر است به اين معنا که مجلس اعلا به عنوان يکي از مهم‌ترين سازمان‌هاي مبارزه‌گر عليه رژيم صدام مطرح بود. البته قابل ذکر اين است که شهيد حکيم در آن زمان اعلام کرد که ما نيازي به حمايت آمريکا نداريم چرا که خود مي‌توانيم کار مبارزه عليه رژيم صدام را به پيش ببريم.

با توضيحاتي که در مورد فعاليت‌هاي مجلس اعلا ارائه داديد، فعاليت‌هاي آن به دو دسته «داخلي» و «بين‌المللي» قابل تقسيم است. حال در عرصه «فعاليت‌هاي داخلي»، اقدامات مجلس در زمينه‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و خدماتي و تبليغي به چه شکل بود؟

در مورد فعاليت‌هاي سياسي: ايجاد کانال‌هاي ارتباطي با مردم و شخصيت‌هاي مختلف در جامعه عراق و ارائه کمک‌هاي مادي و معنوي به مردم و ايجاد يک بستر سياسي عليه رژيم بود که در نهايت به انتفاضه مردم مسلمان عراق در سال 1991 بعد از حادثه خروج نيروهاي عراق از کويت منجر شد. اين يکي از شاخص‌ترين اقداماتي بود که مجلس اعلا براي بسيج مردم عليه رژيم انجام داد.

در زمينه خدمات‌رساني:هزاران يتيم که از خانواده شهدا و فرزندان خانواده‌هاي بي‌سرپرست بودند زير پوشش کمک‌هاي خدماتي ما قرار داشتند. اين کمک‌هاي خدماتي ارائه شده به وسيله کمک‌هاي مردمي و نيز کمک‌هايي تامين مي‌شد که از سوي ثروتمندان عراقي به ما داده مي‌شد که در ميان مردم توزيع مي‌شد. اين هم يکي از مشکل‌ترين اقدامات ما بود چرا که اگر رژيم به اين اقدام پي مي‌برد عکس‌العمل شديدي نشان مي‌داد. بنابراين با ترفندهاي مختلف اين کار ادامه يافت تا زمان سقوط رژيم.

در زمينه مسائل اقتصادي: در اين زمينه مجلس اعلا قادر نبود که به فعاليت‌هاي اقتصادي مستقل براي اداره امورات خود بپردازد. البته کارهايي انجام مي‌داد اما همان‌گونه که گفته شد مهم‌ترين منابع تامين مالي مجلس کمک ثروتمندان عراقي و البته دريافت وجوهات شرعي بود. حقوق شرعي و وجوهات يکي از مهم‌ترين ستون‌هاي شيعه است. در فقه شيعه خمس و حقوق شرعي مهم‌ترين عامل استقلال در کارهاي مرجعيت ديني بود بر خلاف ساير مذاهب که مراجع ديني‌شان عمدتا حقوق‌بگير دولت‌ها هستند. اين يکي از مزيت‌هاي مجلس اعلا بود چرا که سازماني بود که با مراجع نيز مرتبط بود و سنخ کارش با سنخ کار مراجع در برخي مواقع همگوني‌هايي داشت و چنين بود که توانست به فعاليت‌هاي خود ادامه دهد. همين امر سبب شد که عراقي‌هايي هم که در خارج از عراق بودند مبالغ مناسبي را به عنوان کمک به ما ارائه دهند.

در زمينه فعاليت‌هاي تبليغي:ما چند روزنامه – و نه بولتن حزبي – داشتيم که از جمله مي‌توان به الشهادة والمبلغ اشاره کرد و دو رسانه صوتي به نام صداي الثورة الاسلامية و صداي مجاهدين داشتيم که منعکس کننده نظرات مجلس اعلا بودند.

شما در بخش اول سخنان‌تان اشاره‌اي داشتيد به «تاسيس نمايندگي»‌هاي مجلس اعلا در خارج از کشور که در حوزه فعاليت‌هاي «بين‌المللي» مجلس اعلا بود. اين نمايندگي‌ها آيا ديپلماتيک بود؟ در کدام کشورها تاسيس مي‌شد؟ آيا کشور انتخابي داراي رويکردي مشابه با مجلس اعلا بود؟ معيارهاي انتخاب کشور مبدا چه بود؟

رويکرد يا معيارهاي ما براي انتخاب کشور مبدا چند مساله بود: دسته اول کشورهايي بودند که با ما به نوعي همدرد بودند و اجازه فعاليت به ما مي‌دادند مانند سوريه و لبنان. دسته دوم کشورهاي تاثيرگذار در نظام بين‌الملل بودند همانند بريتانيا و ايالات متحده، فرانسه و... که از طريق آنها مي‌توانستيم فعاليت‌هاي سياسي، حقوقي و حقوق بشري خود را گسترش دهيم و با سازمان‌ها و نهادهاي بين‌المللي در ارتباط قرار گيريم. معيار ديگر ما تعداد عراقي‌هايي بودند که در سرزمين مبدا حضور داشتند چرا که ارتباط با آنها ضروري بود. در سوئد و هلند و دانمارک و اتريش و فنلاند و استراليا هم دفترها يا نمايندگي‌هايي داشتيم.

با توجه به اينکه رژيم صدام در اين کشورها داراي سفارت‌خانه بود آيا حضور نمايندگي‌هاي مجلس اعلا در آن کشورها با سفارت‌خانه‌هاي رژيم عراق در تضاد قرار نمي‌گرفت؟ يا اينکه رژيم صدام براي اين نمايندگي‌ها ايجاد مشکل نمي‌کرد؟ آيا رژيم با اين کشورها به دليل تاسيس اين نمايندگي‌ها دچار تعارض و درگيري ديپلماتيک نمي‌شد؟

رژيم صدام در آن زمان عراقي‌هاي مقيم خارج را دشمن قلمداد مي‌کرد و لذا هيچ خدماتي به آنها نمي‌داد. در مقابل، مردم نياز دارند که يک نماينده يا همدردي داشته باشند که مشکلات‌شان را در سرزمين غريب تا حدي حل و فصل کند و خدماتي ارائه دهد. فعاليت‌هاي ما در تناقض با سفارت‌خانه‌هاي رژيم نبود چون ماهيت کارمان متفاوت بود. براي توضيح بيشتر بگويم که مجلس اعلا خدمات کنسولي ارائه نمي‌داد چرا که يک سازمان مبارزه‌گر بود که فعاليت‌هاي سياسي، اجتماعي و خدمات‌رساني ارائه مي‌داد. به‌طور مثال، برخي از مردم براي رفع نيازهاي مالي خود به دفاتر يا نمايندگي‌هاي ما رجوع مي‌کردند؛ برخي ديگر براي يافتن راه حلي حقوقي براي موضوعي خاص مي‌آمدند. شاهد آن زندانيان سابق رژيم صدام بودند که براي مشاوره حقوقي نزد ما مي‌آمدند تا عليه رژيم و خساراتي که به آنها وارد شده است نزد سازمان‌هاي بين‌المللي اقامه دعوي كنند.

آنچه در مورد فعاليت‌هاي بين‌المللي مجلس اعلا مي‌توان گفت اين است که آيا مجلس دست به تحرک مسلحانه عليه نمايندگي‌هاي رژيم در کشورهاي خارجي مي‌زد يا خير؟ و ديگر آنکه،آيا نمايندگي‌هاي مجلس اعلا در عرصه بين‌المللي نيز فعاليت‌هاي حقوقي عليه رژيم بعث انجام مي‌دادند؟

مجلس عليه نمايندگي‌هاي سياسي رژيم در خارج از کشور دست به فعاليت مسلحانه نمي‌زد. اين اقدامات در داخل متمرکز بود که آن هم عمدتا سازمان‌هاي سرکوبگر رژيم را در بر مي‌گرفت. اما در خصوص بخش دوم پرسش، ما يک مرکز به نام «مرکز اسناد حقوق بشر عراق» در سال 1985 در تهران تاسيس کرديم که توسط مرحوم سيد عبدالعزيز حکيم اداره مي‌شد. اين مرکز توانست نزديک به 35 هزار سند از منابع و مراکز مختلف در عراق جمع‌آوري کند که نشان‌دهنده عمق جنايات رژيم عليه مردم بود.

اين مرکز نيز نمايندگي‌هايي در سوييس و انگلستان و آمريکا داشت که توانست کارهاي زيادي در رابطه با رسوايي رژيم صدام و برملا کردن جنايات انساني او ارائه دهد. اين اسناد در ديدارهايي که شهيد حکيم يا ساير مقام‌هاي مجلس اعلا با مقام‌هاي خارجي از جمله خاوير پرز دکوييار دبير کل اسبق سازمان ملل داشتند ارائه مي‌شد. همچنين در سمينارها و کنفرانس‌هاي مختلف بين‌المللي نيز ارائه مي‌شد. همچنين به عفو بين‌الملل و ساير مراکز حقوق بشري و نيز به کميسيون اقتصادي – سياسي سازمان ملل نيز ارائه مي‌شد اما سياست و منافع بين‌المللي در آن زمان ايجاب نمي‌کرد که اين کشورها دست به اقداماتي عليه رژيم صدام بزنند.

در برهه‌اي که فعاليت‌هاي مجلس در عرصه بين‌المللي نيز انجام مي‌شد و طبيعتا صدام نيز بر فشارهاي خود افزوده بود نقش شهيد سيد محمدباقر حکيم در هدايت مجلس چگونه بود؟

بنده به عنوان کسي که سال‌ها در خدمت شهيد حکيم بودم شاهد بودم که ايشان اولين کسي بود که به صراحت پرچم مبارزه عليه رژيم صدام را برافراشت. اين در آغاز دهه 80 و ورود به ايران بود. يعني زماني که به ايران وارد شدند در نماز جمعه حضور يافته و ضمن اعلام موجوديت مجلس اعلا به صراحت مبارزه عليه رژيم را نيز اعلام کردند. ايشان با علم به اينکه بسياري از اعضاي خانواده‌شان در نجف هستند و مي‌دانستند که ممکن است مورد آزار رژيم واقع شوند اما با اين حال مبارزه را آغاز کردند. اين در حالي بود که بسياري ديگر از کساني که خواهان برافتادن رژيم بودند از اعلام آشکار مبارزه عليه رژيم اجتناب مي‌کردند چرا که در اين صورت خانواده‌هاي آنها از سوي صدام به گروگان گرفته مي‌شدند. بنابراين شهيد حکيم با ورود به فاز مبارزه سياسي و جهادي توانست بسياري را عليه رژيم بسيج کند و جوي را در ميان عراقي‌هاي داخل و خارج برانگيزد تا احساس وظيفه شرعي و اخلاقي را در آنها براي نجات عراق برانگيزاند.

سير مراحل فعاليت‌هاي مجلس اعلا عليه رژيم صدام چگونه بود؟

مرحله اول، مرحله جهادي است. يکي از اشتباهات رژيم صدام اين بود که در سال 1982 بنت‌الهدي خواهر شهيد حکيم و بسياري ديگر را از عراق تبعيد کرد. همين موجب شد که عده بسياري از عراقي‌ها در داخل و خارج به ويژه در ايران عليه رژيم بعث بسيج شوند و پايگاه مردمي رژيم نيز ضعيف شود و نيروهاي حامي آن شروع به ريزش کنند. معارضان به تدريج از ايران و از راه‌هاي دشوار وارد عراق مي‌شدند. اين رفت و آمدها بدون هماهنگي با ايران بود چرا که عبور و مرور از مرزها تابع مقررات خاصي است. در اين مرحله اقداماتي عليه موسسات رژيم انجام مي‌شد. مردم چه به لحاظ روحي و چه به لحاظ نيرو و تبليغات در داخل و خارج بسيج شدند. آنهايي که در خارج بودند با سخنراني‌هاي مستقيم يا غيرمستقيم شهيد حکيم دعوت به فعاليت عليه رژيم مي‌شدند و آنهايي که در داخل بودند از سوي رسانه‌ها دعوت مي‌شدند.

مرحله دوم بعد از اشغال کويت در سال 90 و خروج ارتش عراق از اين کشور در سال 91 بود. در اين برهه انتفاضه آغاز شد. در اين برهه دو حرکت مد نظر بود: يکي سازماندهي مبارزات مردم عراق در داخل و خارج و نيز ايجاد مراکز يا مناطقي امن در داخل براي مبارزان که دور از کنترل و نظارت رژيم باشد. منطقه احوار يا جنوب عراق گزينه‌هاي خوبي براي ايجاد اين مراکز امن بودند تا دور از نظارت رژيم به فعاليت بپردازند. دوم، تحرک در سازمان‌هاي بين‌المللي و کشورهاي مختلف. بر همين اساس، شهيد حکيم فعاليت‌هاي خارجي خود را نيز از سر گرفت و ابتدا کشورهاي پيرامون از جمله عربستان و کويت را هدف گرفت. سپس کشورهاي اروپايي همچون انگليس و سوييس را هدف گرفت که هم مراکز سياسي در آنجا بود و هم مراکز بين‌المللي و لذا بهتر مي‌توانست مسائل مربوط به عراق را از آنجا بيان و پيگيري کند. در اين مرحله به موفقيت‌هاي زيادي رسيديم. نمونه آن همان سخن کلينتون بود که در نهايت اعلام کرد مجلس اعلا يک گروه جدي در مبارزات مردم عراق است و نقش آن انکارناپذير است. مرحله سوم هم بعد از سقوط رژيم است.

به حمله صدام به کويت در سال 90 و خروج او در سال 91 اشاره کرديد که منطقه پرواز ممنوع در کردستان برقرار شد. در اين دوره که تمرکز صدام بر کويت بود مجلس اعلا چه کرد؟

بيشترين اقدامت مورد توجه ما در اين برهه شرکت در کنفرانس‌هاي بين‌المللي مختلف بود. در اين دوره 8-7 ماهه که تمرکز صدام بر کويت بود از فشار بر مجلس اندکي کاسته شد بنابراين توانستيم در کنفرانس‌هاي مختلف حضور يابيم. با حمله صدام به کويت نگاه‌ها در عرصه بين‌الملل به صدام تغيير کرد. دنيا به اين باور رسيد که صدام به قوانين بين‌المللي متعهد نيست. اصولا يکي از سياست‌هاي سوء‌قدرت‌هاي بزرگ اين است که به حمايت از اين طاغوتي‌ها مي‌پردازند که صدام نيز از اين امر مستثنا نبود. در اينجا بود که معارضان و مبارزان عراقي مورد توجه قرار گرفتند و به عنوان نمايندگان حقيقي مردم قلمداد شدند. اين نشان مي‌داد که آنها از سياست‌هاي قبلي خودشان از صدام عقب نشسته‌اند و به دنبال تجديدنظر هستند.

در اينجا به بررسي اين امر پرداختند که مبارزان حقيقي که هستند. در کنار اين اما از برخي مهره‌ها هم استفاده مي‌کنند تا آنها را به عنوان نماينده مردم عراق جا زنند. در واقع، غرب به دنبال شخصيت‌سازي هم بود تا با جعل چهره‌ها بتواند در سرنوشت مردم عراق اثرگذار باشد. سخن در اين باره طولاني است. به هر روي، حمله به کويت فرصتي شد تا اثبات شود که خط مشي ما براي مبارزه با رژيم درست بود و حق داريم از ملت و کشور خود دفاع کنيم.

با توجه به اينکه نام مجلس اعلا با نام خاندان حکيم گره خورده است، اعدام اعضاي اين خاندان چه تاثيري در فعاليت‌هاي مجلس اعلا داشت؟

به هيچ‌وجه تاثير نداشت. اولين گروه از اعضاي خاندان حکيم (که 6 نفر بودند) در برابر چشمان آيت‌الله سيد محمدحسين حکيم (بزرگ خاندان حکيم) اعدام شدند. اين 6 نفر عبارتند از: 3 نفر از برادران شهيد حکيم که شامل: سيد عبدالصاحب حکيم،سيد علاءالدين حکيم و سيد محمدحسين حکيم بودند. اينها فرزندان آيت‌الله سيد محسن حکيم بودند. سه تن ديگر برادرزاده‌هاي شهيد حکيم بودند که عبارتند از: سيد کمال الدين و سيد عبدالوهاب فرزندان آيت‌الله سيد يوسف و سيد احمد حکيم. پس از اعدام اين 6 تن، آيت‌الله سيد محمدحسين از سوي رژيم بعث با پيامي به سوي شهيد محمدباقر حکيم فرستاده شد که اگر به فعاليت‌هاي خود و مجلس ادامه دهد چنين سرنوشتي در انتظار بقيه اعضاي خانواده حکيم نيز هست.

اين حادثه در سال 1983 رخ داد و آقاي حکيم نيز در نماز جمعه، هيهات من الذله سر داد و اعلام کرد که اين کارها ما را از ادامه کار منصرف نمي‌دارد. اين اعدام‌ها ادامه يافت تا اينکه 64 نفر از خاندان حکيم به شهادت رسيدند. افزون بر اين، يکي ديگر از ترفندهاي رژيم صدام اين بود که در سال 1983 کنفرانسي اسلامي عليه تداوم جنگ ايران و عراق ترتيب داد و از علماي مختلف جهان اسلام دعوت کرد که در اين کنفرانس حضور يابند تا با صدور بيانيه‌اي مبني بر اينکه جنگ حرام است يا خلاف شرع است به جنگ با ايران خاتمه دهد. وي از خاندان حکيم نيز دعوت کرد اما آنها نپذيرفتند و در آن جو خفقان رد اين درخواست جسارت و شهامت مي‌طلبيد.

با توجه به فوت سيد عبدالعزيز حکيم فعاليت‌هاي مجلس اعلا چه سمت و سويي يافت؟ و از آنجا که سيد عمار به رياست مجلس برگزيده شده است چشم انداز فعاليت‌هاي مجلس را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

لازم به ذکر است که هيچ سازماني همانند مجلس اعلا ضربه نخورد چرا که در مدت 7 سال دو رهبر بزرگ خود را از دست داد. کار سيد عمار سخت‌تر خواهد شد. بنابراين ما بايد روي چند هدف متمرکز شويم: 1 – بازسازي سازماني مجلس اعلا و کادرسازي دوباره و جوان‌گرايي 2 – همراهي با دولت ضمن انتقاد از آن 3 – تحکيم ارتباط با گروه‌هاي مختلف سياسي در داخل عراق. ما اگرچه نتوانستيم کرسي‌هاي زيادي را به‌دست آوريم اما مجلس هنوز داراي جايگاهي بزرگ در ميان تمام گروه‌هاست. يکي از استراتژي‌هاي مجلس اعلا در آينده بايد وحدت عراق و وحدت نظر در نيروهاي حاکم باشد. يکي از برنامه‌هاي کاري سيد عمار نيز سفرهاي استاني و ارتباط چهره با چهره با مردم و سازماندهي مردم است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:گفت‌و‌گو با ماجد غماس رییس دفتر مجلس اعلای عراق در تهران, | 19:7 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=