((اعتقاد اهل حق<<اشاعره>>))
((اعتقاد اهل حق<<اشاعره>>))

 

<< ترجمه ی مقدمه ی مؤلف >>

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السّلام علی اشرف المرسلین سیدنا محمد و علی آله و صحبه اجمعین

بعد از آن این کتاب رساله ی مختصری است در مورد مسائل مهمّی که دانشجویان علوم الهی نظرات مختلفی را مطرح می کنند از جمله ی آن مسائل مسئله ی <<استواء>> مستفاد از آیه <<الرّحمنُ علَی العَرشِ الستوی>> و مسایل دیگر مربوط به توحید اسماء و صفات خداوند ، مشترکات صفات خالق و مخلوق ، تفاوت بین آنها و نحوه ی کاربرد مجاز عقلی در این موارد و نیز آنچه که بدون تأویل و توجیه نا آگاهان و دستبرد متجاوزین از حدّ حقیقت ، اعتقاد به آن واجب و لازم است . انتفاع به آن ، خلوص نیّت ، اتباع از حق و اجتناب از باطل را از خداوند سبحان مسئلت می نمائیم وصلّی الله علی خاتم الانبیاء سیدنا محمد ص و علی آله و صحبه وسلّم.

((اعتقاد اهل حق<<اشاعره>>))

(همان اعتقادات سلف صالح است). حمد و ستایش تنها برای خدای یکتاست ، زیرا کمال خداوند سبحان همان کمال ذاتی منزّه از حدود و قیود است ، و هر آنچه  که غیر خداوند متّصف به صفات علم ، حیات ، سمع ، بصر و غیر اینها از ویژگیهای دیگر حتی وجود ، بخششی است که خداوند سبحان در حالیکه صاحب  و مالک آن بخشش است به آن چیز عطاء فرموده است . همچنانکه خط زیبا ، وسایل صنعتی و تکنولوژی پیچیده و عجیب نشانگر تفوُّق و مهارت نویسنده و صنعتگر است برای خدائیکه تنها او مستحق حمد و ستایش و کمال ذاتی است  وتنها او سرچشمه ی کمال و انعام و حکمت است ، و از آنجا که منعم واقعی همانا خداوند متعال است پس ادای شکر واجب و لازم است و در حقیقت نحوه ی انجام شکر بکارگیری نعمتهای خداوند بخشنده در راه بدست آوردن رضایت او است . همانا بکارگیری نعمتهای خداوند در امور و رفتارهائیکه خلاف اوامر و نواهی الهی است موجب عدم رضایت خدا و کفران نعمت می باشد. درواقع شکر و سپاس الهی متضمّن تعظیم ، عبادت و محبت خداوند است .خداوند می فرماید((وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبّاً لِّلّهِ))<سوره بقره/165> یعنی:برخی از مردم هستند که غیر از خدا ، خداگونه هائی بر می گزینند و آنان را همچون خدا دوست می دارند و بالاتر از هر چیز بدو عشق می ورزند . از این آیه چنین استفاده و استنباط می شود که اگر انسان پیش از هرچیز خدا را مورد محبّت و عبادت خود قرار دهد و نفع ، ضرر ، موت ، حیات و تأثیرات وقائع را تنها از طرف خدا بداند ، دیگر تعظیم و احترام از أحباب و اولیای الهی بخاطر اینکه مورد رضایت و تقرّب الهی هستند ، هیچگونه منع شرعی ندارد . پس باید این مسأله را مورد دقت قرار دهیم که عبادت و کرنش با محبت و تعظیم و حبّ و تعظیم ذاتی با غیر ذاتی فرق و تفاوت زیادی با هم دارند . در همین راستا چون مشرکین بتها را بیشتر از خداوند دوست می داشتند و آنها را مورد عبادت و پرستش خود قرار می دادند و می گفتند ((مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى))(زمر/3) یعنی: ما آنان را پرستش نمی کنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند ، آنها در اقیانوس شرک و ضلالت غوطه ور بودند و از هدایت و محبّت عالی و پرستش خدای یکتا محروم وبی بهره شدند ، زیرا کسیکه غیر خداوند را از جهت تعظیم و محبت با خداوند در یک درجه قرار دهد پس این اعتقاد کفر صریح است. با اسناد به آیه ی ((اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ))(توبه/31) یعنی : یهودیان و ترسایان علاوه از خدا ، علماء دینی و پارسایان خود را هم به خدائی پذیرفته اند ، چرا که علماء و پارسایان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می کنند و خودسرانه قانونگذاری می نمایند و دیگران هم از ایشان فرمان می برند و سخنان آنانرا دین می دانند و کورکورانه به دنبالشان روان می گردند ؛ هرکس نعمتهای خداوندی را و همچنین تأثیر ذاتی ، علم ذاتی ، حق تشریع و قانونگذاری احکام حرام و حلال را از غیر خدا بداند ، بی شک گمراه ، مشرک و منکر توحید محسوب می شود. همچنین کسی که صنعتی از صنعتهای مخلوق را مانند اینکه تصوّر کند خداوند ألعیاذ بالله جسم است و یا گمان کند که خداوند متحد به خلق و یا در خلق حلول کرده است ، مشرک و بی باور است ، کسانی که نمی فهمند و همچون شب پره از دیدن خورشید حقیقت محرومند چنین تصوّر می کنند که هر موجودی جسم است زیرا یک شیئی موجود یا جماد یا هوا یا نور و یا غیر اینها است و خداوند العیاذبالله خالی از یکی از حالات مادّه و یا جسم نیست ولی هیچ گونه اختلافی میان اهل ((اشاعره)) در این نیست که این فرقه((مجسّمه)) گمراه و کافر هستند و هر آنچه که از قبیل آمدن ، رفتن ، پایین آمدن و بالا رفتن، برابری و استقرار که از ملائمات اجسام است و از روی اشتباه و نادانی و غدم درک واقعی معانی آیاتی که درواقع از نوع متشابهاتند و یا تأویل پذیر هستند از قبیل آیه ی((ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ.....-فصلت/11)) یعنی : خداوند سپس اراده ی آفرینش آسمان کرد در حالیکه دودگونه و به شکل سحابیها در گسترده ی فضای بی انتها پراکنده بود و یا آیه ی ((إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ......- اعراف/54)) یعنی : همانا پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش دوره بیافرید سپس به اداره ی جهان هستی پرداخت ، این گونه ویژگیهای مادّی را العیاذبالله به خداوند منزّه نسبت می دهند ، در حالی که این نوع حرکات از خواص اشیای مادی است و خداوند توانا از این گونه حالات منزّه و به دور می باشد زیرا این گونه افعال بعد از آفرینش و در محدوده ی زمان و مکان صورت می گیرد ، درحالیکه خداوند از محدوده ی زمان و مکان خارج است و کل صفتهای الهی از قبیل علم ، قدرت و اراده ، ازلی و قبل از خلق کائنات برای خداوند ثابت وهمیشه بوده و هستند . از آیه ی ((...يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ...- بقره /185))یعنی : اگر کسی بیمار یا مسافر باشد می تواند از رخصت استفاده کرده و روزه نگیرد و خداوند آسایش شما را می خواهد و خواهان زحمت شما نیست و نیز از آیه ی ((...وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرا)) یعنی : و خدا بر هر چیزی توانا بوده و هست ، چون قاعده ی فعل مضارع اگر به غیر خداوند نسبت داده شود مجرّد از زمان حال و استقبال است و اگر به خداوند نسبت داده شود مجرّد از زمان است پس چون فعل مضارع ((یرید)) در آیه ی اول به خداوند نسبت داده شده است ، زمان ملحوظ نیست و نیز در اسم فاعل قاعده ی زمان ملاحظه نمی شود پس اسم فاعل ((مقتدر)) نیز در آیه ی دوم همراه زمان نیست ، در نتیجه در می یابیم که صفات الهی همچون قدرت ، اراده و باقی صفات خداوند ازلی و ابدی است و در محدوده ی زمان و مکان قرار نمی گیرند . همچنانکه کلمه ((بسطة))در آیه ی ((...إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ....- بقره/247)) یعنی : پیامبر قوم بنی اسرائیل به آنان گفت خداوند او را بر شما برگزیده و دانش و قدرت جسم او را وسعت بخشیده است ، از جهت نسبت به ((جسم)) بمعنی بسط و قدرت جسمانی و از جهت نسبت به ((علم)) بمعنی بسط و قدرت غیر جسمانی است. و همچنین در آیه ی ((أَمْ أَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاء أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً...- ملک/17)) یعنی : آیا از کسی که در آسمان است ، خود را در امان می دانید که دستور بدهد زمین بشکافد و شما را فرو ببرد و آنگاه بلرزد و بجنبد و حرکت بکند؟ چون ظرفیت ((فی)) به خداوند نسبت داده شده است ، لفظ((فی)) خاصیّت خود را از دست داده است و همچنین است بقیه ی حروف جر مانند علی ، مع ، و ....الخ. در رساله ی قشیری آمده است قرب و نزدیکی خدا بمعنی اهانت و عدم رضایت او ، از انسان است و نیز علوّ خداوند بمعنی ذاتی است که در محدوده ی زمان ، مکان ، واسطه و وسیله ی بالا رفتن منزّه و بعید است و نیز رفت و آمد خداوند مانند رفت و آمد اشیای مادی ، تنقّلی و تحرّکی نیست و خداوند از نیاز به وسایل نقلیّه مبرّا و دور است . خلاصه اینکه در نظر سلف صالح و اهل سنت بدون اختلاف ، بر خلاف فرق ضالّه ی ((مشبّه)) و فرق ضالّه ی ((مجسّمه)) معنی آیات و کلماتیکه علی الظّاهر ویژگیهائی را از قبیل نزول ، استقرار ، فوقیّت ، دست و انگشت داشتن و امثال این  که از ملائمات و خواص مادّی و انسانی هستند ، نشان می دهند ، نسبت به ذات باری تعالی دارای معنی ظاهری نیستند و قابل تأویل به معنی دیگر از قبیل قدرت ، اراده ، علم و امثال اینها می باشند و خداوند توانا از معنی ظاهری چنین آیاتی منزّه و مبرّا است . بقول ابوالقاسم فردوسی : هر چه اندیشی پذیرای فنا است – و آنکه در اندیشه باید آن خدا است


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:((اعتقاد اهل حق<<اشاعره>>)), | 18:35 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=