شیعه و سنی غوغای ساختگی
شیعه و سنی غوغای ساختگی  
 
  وقتی مردان اسلام در همه جا مورد سرکوب طاغوتیان واقع می شوند، مسلمانان از اختلافات مذهبی چشم پوشیده وشریک درد واندوه برادران ستمدیده شان می شوند. بی تردید ما با مبارزة اسلامی مان می توانیم نقشة دشمنان به منظور تفرقه اندازی میان مسلمانان را خنثی کنیم.  
 
     
 
 
                       
 
   
 
 
   
 
 
 
 
     
 
   
 

وقتی مردان اسلام در همه جا مورد سرکوب طاغوتیان واقع می شوند، مسلمانان از اختلافات مذهبی چشم پوشیده وشریک درد واندوه برادران ستمدیده شان می شوند. بی تردید ما با مبارزة اسلامی مان می توانیم نقشة دشمنان به منظور تفرقه اندازی میان مسلمانان را خنثی کنیم.

از ابتدای قرن نوزدهم، جهان اسلام با چالش معاصر غرب روبه روست. چالشی که زاییدة انقلاب صنعتی بورژوا و کینه توزی قدیمی صلیبی است که حملة فرانسه، شروع نخستین مرحلة آن بود. این چالش، نظام سیاسی ما را که در «خلافت» تجلی یافته بود، سرنگون کرد. سرزمین های ما را اشغال نمود و از نظر اخلاقی و فکری و فرهنگی با مطرح کردن جایگزین های سست بنیان لائیک خود، به حملات علیه ما ادامه داد

در بیش از سی سال پیش، این چالش خطرناک ترین مأموریت های خود را به تحقق رساند و دولت – مجعول یهودی را در قلب میهن اسلامی کاشت، و در آن سو دست نشاندگان و شاگردان خود را به قدرتی که غصب کرده بود، رساند.

این امر به وسیلة منظومه ای جدلی و پلید شکل گرفت: تثبیت چالش جز با برپایی اسرائیل انجام نمی پذیرفت، برپایی اسرائیل مستلزم سرنگونی خلافت است، و استمرار موجودیت آن اقتضا می کند که نظام های حکومتی در میهن اسلامی، دست نشانده و وابستة به استعمار باشند. بنابراین، همة این نظام ها زاییدة طبیعی و منطقی استعمارند، و در واقع روی دیگر سکة اسرائیل اند. مسائل تا چند سال گذشته این گونه به نظر می رسید، و سلطة غربی گمان می کرد که واپسین ضربه های کاری خود را بر تمدن فروپاشیدة اسلامی وارد می سازد که انقلاب اسلامی ایران، نخستین تیرهای مقاومت خود را به سوی غرب رها کرد و اولین پیروزی اسلام را در دوران معاصر تحقق بخشید. زندگی و نشاط به این پیکر که گمان می کردند مرده است، بازگشت و اکنون دوباره بیدار می شود و شاداب وسرزنده بپا می خیزد. از کجا؟ از آنجا که تأثیر شیطانی دشمن به شدیدترین، قوی ترین و وحشیانه ترین وجه بود... مرحلة جدیدی فرا رسیده است. ما به خویشتن خویش، پی برده ایم و می خواهیم پس از تحمل دو قرن اهانت و خواری و پس از قرن ها عقب ماندگی و نا آگاهی، بپاخیزیم.

انقلاب اسلامی به پیش می رود تا مفاهیم متعددی را پی ریزی کند. برخی از این مفاهیم چنین است:

۱) انقلاب اسلامی وحشت از ابرقدرتها را از اذهان

همگان ـ بویژه مسلمانان و مستضعفان جهان ـ پاک کرد.

۲) انقلاب اسلامی پس از اینکه الگوی غربی را در قفس اتهام قرار داد، الگوی تمدنی جدیدی به بشریت عرضه کرد. روژه گارودی متفکر مشهور فرانسوی می گوید: «امام خمینی الگوی توسعة غرب را در قفس اتهام قرار داد» سپس می گوید: «امام خمینی به زندگی ایرانیان معنا بخشیده است».

۳) به دنبال بیش از یک قرن تلاش جهت کنار زدن اسلام از قدرت و تأثیرگذاری، انقلاب اسلامی بر نقش تاریخی اسلام انقلابی در زندگی ملت های منطقه، تأکید ورزید.

ولی آیا غرب ودست نشاندگانش انقلاب را به حال خود رها می کنند تا در راه خود به پیش رود و با قدرت غرب مقابله کند و شوکت آن را در هم بشکند؟

آیا آنها در برابر شور و نشاطی که در امت اسلامی برپا شده ـ که هم چون شادمانی از بارش باران بر زمین خشک پس از انتظاری طولانی است ساکت می نشینند؟ آیا اجازه می دهند این شور و شوق اسلامی که انقلاب برپا کرده، به بار بنشیند؟

پیروزی قیام این ملت مسلمان و انقلاب آن که بظاهر غیر ممکن می نمود، آنان را به وحشت انداخت. پس تا آن جا که در توان داشتند کوشیدند تا از به قدرت رسیدن اسلام گرایان انقلابی، جلوگیری کنند.. ولی وقتی که در این مرحله شکست خوردند، در چند محور گوناگون و به هم پیوسته حرکت کردند:

۱) با سوء استفاده از مرحلة به اصلاح آشفتگی پس از انقلاب، شروع به تحریک اقلیتهای گوناگون نمودند.

۲) از گروه های ایرانی مخالف، چه گروهک های سلطنت طلب و ساواکی یا بعضی از تشکیلات لائیک و سکولار حمایت کردند و آنها برای ستیز علیه انقلاب سلاح به دست گرفتند.

۳) محاصرة اقتصادی و سیاسی إیران، که آمریکا و اروپای غربی آن را رهبری کردند و به هنگام بحران گروگان های جاسوس های امریکائی – در تهران بوضوح آشکار شد.

۴) انجام تجاوز خارجی از راه استخدام صدام حسین و ارتش بی اختیار عراق.

۵) فتنه انگیزی میان دو جناح امت اسلامی ـ سنی و شیعی ـ به عنوان آخرین تلاش برای محاصرة موج انقلاب و جلوگیری از رسیدن آن به مناطق سنی نشین... خواه مناطق نفت خیز یا کشورهائی که با اسرائیل هم مرز! و رو در رو هستند.

وقتی شورش اقلیت ها قاطعانه سرکوب شد و گروهک های سلطنت طلب و پس مانده های اپوزیسیون لائیک نابود گردید، و آن گاه که انقلاب با چونان محاصره ای روبه رو گردید که امام از آن «نوید خیر» می دهد و به دانشجویان پیرو خط خود می گوید: «ما انقلاب نکرده ایم که شکم خود را پر کنیم. لذا وقتی آنها ما را از گرسنگی می ترسانند، باید بدانند که هیچ کاری نمی توانند انجام دهند. ما برای اسلام قیام کرده ایم، همانطور که حضرت محمد(ص) قیام فرمود و با مشکلاتی که آن حضرت مواجه شد، روبرو نشده ایم. تا شما تحت فشار قرار نگیرید، فکر شما به کار نمی افتد».

عاملان تجاوز خارجی نیز با رنج و درد، حسرت و شکست کمرشکن، در چاهی که خود کنده بودند فرو غلتیدند.. ولی اعتراف کردند که با وجود تمام اینها، محور پنجم توطئه ـ فتنه انگیزی میان شیعه و سنی ـ به اندک موفقیتی دست یافت. والبته امت بزودی در خواهد یافت که این کدام شیطان است که در آتش فتنه می دمد؟. و درک خواهد کرد که این فتنه، ساختگی است و استعمار می خواهد ملتهای مسلمان را منزوی کند تا در پایان، به تنهایی با دژخیمان خود روبه رو گردند.

از آنجا که استعمار و دست نشاندگانش، شاهزادگان نفتی و خودکامگان ـ عروسکهای خیمه شب بازی ـ بخوبی می دانند که این جبهه به سلاح و قشون نیاز ندارد بلکه به رهبری که «فتوا» بدهد احتیاج دارد، پس بگذار نقش مورد نظر به وسیلة عمامه به سرها و ریش دارها اجرا شود، خواه آنها در دستگاههای رسمی رژیم ها باشند یا در خارج از این دستگاه ها.

بعضی از آنها، حملات شبهه انگیز و غافلگیر کننده ای را بر ضد انقلاب اسلامی شروع کردند. گویی آنان سرانجام کشف کردند! که این انقلاب، شیعی است وشیعه یک فرقة گمراه است! یا کافر؟ و آیت الله خمینی هم که با نشستن در روی سجاده اش، تاج و تخت ها را به لرزه درآورد، گمراه و کافر(!) گشته است. صحنة آن جوان مسلمان که یک کتاب سعودی سرشار از تهمت ها و مغالطه ها و افتراها را در دست دارد، در پیش چشمان ما تکرار می شود. کتاب را از این مسجد به آن مسجد می برد و برای مردم توضیح می دهد و به گمراهی ها! اشاره می کند.

این نکته قابل درک است که بعضی از آن جوانان از روی حسن نیت و به گمان اینکه این کار کاملاً برای خداست، آن را انجام می دهند. ولی باید توجه کرد که راه به سوی جهنم، مالامال از این قبیل نیت های پاک است. این جوان چه وقت در می یابد که از روی نیت پاک یک طرح استعماری را اجرا می کند؟ و چگونه باید پیش از آنکه دیر شود خود را نجات دهد؟!

امت اسلامی لازم است در قبال موضع خصمانه علیه انقلاب اسلامی ، از سوی برخی بظاهر اسلام گرایان و نسبت به خاستگاه ها، انگیزه ها و هدف های آنان با دیده شک و تردید بنگرد.

این موضع شگفت انگیز آن ها، حرکت اسلامی را در برابر یک بن بست خطرناک و بی سابقه قرار می دهد، زیرا حضور دشمنان انقلاب در صفوف حرکت اسلامی توجیه پذیر نیست، و حرکت راستین اسلامی چاره ای جز این ندارد که دیر یا زود آنان را از میان خود طرد نماید.

کسانی که می خواهند الگوی متعالی ایرانی را درون شخصیت اسلامی و بخصوص در میهن اشغالی ما، متلاشی کنند، تنها خود را متلاشی می سازند، زیرا آن ها در برابر حرکت پیشرفتة تاریخ می ایستند و با یک انقلاب اسلامی رویارویی می کنند که به گفتة یکی از بیانیه های سازمان بین المللی اخوان المسلمین رهبر آن امامی است که «مایة افتخار اسلام و مسلمانان» است.

نمی دانم آیا سخنانی که یک جوان مسلمان به من گفت عجیب است یا خیر؟ وی به بیش از یک کشور اسلامی سفر کرده، اما زشت تر از این حمله ای که برخی «اسلام گرایان»! در این میهن اشغالی بر ضد انقلاب به راه انداخته اند، نیافته است، در حالی که وی ملتی را نیز ندیده است که بیش از ملت فلسطین، نسبت به انقلاب، شور و شوق از خود نشان دهد.

پس از این مقدمه، در این بحث کوتاه می کوشم در برابر مسلمانان به طور اعم وسران حرکت های اسلامی به طور اخص ، پاره ای از حقایق مهم را قرار دهم. نمی خواهم از سر اجتهاد خود بگویم که شیعه و سنی در اسلام برادرند و فقط برداشت ها و اجتهادهایی در فهم کتاب و سنت میان آنان جدایی انداخته است که نه بر اخوت آنها خدشه وارد می کند و نه یکی را از نگاه دیگری، از امت اسلام خارج می سازد.

نمی خواهم دلایل شرعی بیاورم که بر درستی این مقولة روشن و قطعی منتهی شود، زیرا این موضوع بحث دیگری است که در این زمانه، که نا آگاهی و تعصب ناپسند گروهی فراگیر گشته است، ناچاریم به آن بپرٍدازیم، ولی من از زاویه ای دیگر و تکمیلی به موضوع می پردازم و سعی می کنم مواضع و نظرهای سران، اندیشمندان و رهبران مسلمانی را بیان کنم که حرکت های اسلامی دربارة امامت و رهبری بسیاری از آنان، اتفاق نظر دارند.

من به خوبی در می یابم که موضع ضد انقلابی و جنجال برانگیز برخی از اعضا و کادرهای حرکت اسلامی پیرامون مسئله سنی و شیعی موضعی ریشه دار و راستین نیست، بلکه موضعی ناگهانی! است که از سوی دیگران(!) بر این جوانان با اخلاص و پاک تحمیل گشته است. همانطور که اشاره کردم: آن ها پس از اینکه مدتها در گردونة شک و نومیدی قرار داده شدند، سرانجام کشف! می کنند که آن انقلاب که امیدهایشان را زنده و بارور کرده است، یک انقلاب اسلامی نیست، بلکه انقلابی شیعی! است و شیعیان کافرند.!

محب الدین خطیب نویسندة آن کتاب بدنام سعودی، که یک بار دیگر در این میهن تجدید چاپ شده است ( در ۵۰۰۰۰ نسخه!) دلیل پشت دلیل! می آورد بر کفر و گمراهی و خروج شیعه از اسلام و اینکه آنها قرآنی غیر از قرآن ما دارند و اباطیل و موهوماتی از این قبیل..

بعضی ها که اندیشه های نادرست و گمراه کنندة «خطیب» را منتشر می کنند، نسبت به اندیشه های دیگر اسلام گرایان سرشناس در حرکت هایشان، تغافل می ورزند.

البته میدانیم خطیب کسی است که با دولت خلافت اسلامی جنگید و به یکی از حرکت های قومی ـ طلایه داران جوانان عرب ـ پیوست و وقتی به هنگام تحصیل در «باب عالی» رازش بر ملا شد، در سال ۱۹۰۵م به یمن فرار کرد. و هنگامیکه شریف حسین انقلاب عربی را اعلام کرد، وی بدان پیوست. سپس دولت خلافت وی را به اعدام محکوم کرد. و او به دمشق بازنگشت، مگر پس از شکست سربازان ترکهای عثمانی و ورود ارتش عربی(!) به دمشق. و از آن پس مدیریت نخستین روزنامة عربی ـ العاصمة ـ را برعهده گرفت([۱]).

اکنون باز می گردیم به بررسی مواضع و نظریات رهبران حرکت های اسلامی و اندیشمندان مسلمان نسبت به این فتنة حرام و جنجال ساختگی و تأسف بار.

امام شهید حسن البنا.. پرچمدار بزرگترین حرکت اسلامی معاصر و یکی از پیشگامان اندیشة نزدیکی میان شیعه و سنی و از موسسین و تأثیرگذار در فعالیت های «جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی قاهره» بود که بعضی ها به نتیجه رسیدن آن را محال می دانستند. ولی البنا و گروهی از مردان و مشایخ بزرگ اسلام آن را امکان پذیرو نزدیک می دانستند و توافق کردند که مسلمانان همگی، (سنی و شیعی) در اعتقادات و اصول مورد توافق، گردهم جمع شوند و در اموری که یکی از شرط های ایمان و جزو ستونهای دین نیست و لزوماً انکار مطالب آشکار دین محسوب نمی شود، همدیگر را معذور بدارند.

«دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی» در کتاب «وحدت اسلامی» که شامل مقالات علمای شیعی و سنی منتشر شده در مجلة رسالة الاسلام است و از سوی دارالتقریب در قاهره منتشر می شد، دربارة جماعت تقریب می گوید:

«آنها توافق کردند که اعلام کنند: مسلمان کسی است که به «الله» پروردگار جهان، و به محمد(ص) پیامبر که پس از او پیامبری نخواهد آمد، و به قرآن کریم آسمانی، و به کعبه قبله وخانة خدا، و به ارکان پنج گانة شناخته شده، و به روز رستاخیز و انجام آنچه در دین ضروری است، ایمان و اعتقاد دارد. این ارکان ـ که به عنوان نمونه ذکر شد ـ مورد توافق شرکت کنندگان در جلسه، نمایندگان مذاهب چهارگانة شناخته شدة اهل سنت و نمایندگان تشیع از دو مذهب امامیه و زیدیه است»([۲]).

در این جمعیت، شیخ الازهر، مرجع اعلای وقت افتاء، امام بزرگ عبدالمجید سلیم وامام مصطفی عبدالرازق و شیخ محمود شلتوت شرکت داشتند.

نگارنده اطلاعات دقیق و کاملی راجع به نقش خاص امام شهید در این باره در دسترس ندارد. ولی یکی از اندیشمندان اخوان المسلمین استاد سالم بهنساوی در کتاب خود می گوید:

«از زمانی که جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی تأسیس شد و امام البنا وآیت الله قمی در تأسیس آن سهیم بودند، همکاری میان اخوان المسلمین و شیعیان برقرار است، این امر به دیدار شهید نواب صفوی از قاهره در سال ۱۹۵۴ انجامید»([۳]). وی در همان کتاب می افزاید: «جای شگفتی ندارد که خط مشی و روش هر دو گروه به این همکاری می انجامد».

همچنین چنان که می دانیم، امام البنا هنگام مراسم حج در سال ۱۹۴۸م با آیت الله کاشانی رهبر شیعیان ایران دیدار کرد و میان آن دو تفاهم برقرار شد.

یکی از شخصیتهای کنونی و مهم اخوان المسلمین و یکی از شاگردان امام شهید، یعنی استاد عبدالمتعال جبری به نقل از «روبرجاکسون» در کتاب خود می نویسد:

«اگر عمر این مرد ـ حسن البنا ـ طولانی می شد ممکن بود بسیاری از موارد مهم برای این دو کشور تحقق یابد، به ویژه اگر حسن البنا و آیت الله کاشانی، رهبر ایران، بر سر از میان بردن اختلاف میان شیعه و سنی، توافق می کردند. آن دو در مکّه مکرمه به سال ۱۹۴۸م دیدار کردند و ظاهراً پس از تفاهم به نقطة اصلی رسیدند، ولی حسن البنا نابهنگام ترور شد.» ([۴]).

استاد جبری در توضیح می گوید: «روبر راست گفته است، او با شمّ سیاسی خود تلاش امام در تقریب بین مذاهب اسلامی را حس کرده است. پس اگر وی از نقش بزرگ امام البنا در این زمینه آگاه می شد (که اکنون، جای پرداختن به چگونگی آن نیست) چه می گفت؟».

از این مطالب، حقایق مهمی را نتیجه می گیریم از جمله:

۱) هر شیعه و هر سنی به چشم مسلمان به یک دیگر می نگرند.

۲) دیدار و تفاهم این دو و کنار گذاردن اختلافات، لازم و امکان پذیر است و این مسئولیت بر عهدة حرکت اسلامی آگاه و متعهد است.

۳) امام شهید حسن البناء به کوشش پردامنه ای در این زمینه، پرداخت.

دکتر اسحاق موسی حسینی در کتاب «الاخوان المسلمون.. کبری الحرکات الإسلامیة الحدیثة» ([۵]). می نویسد: برخی دانشجویان (شیعی) که در مصر تحصیل می کردند به جنبش اخوان پیوستند. از سوی دیگر، معروف است که بسیاری از شیعیان در عراق به صفوف اخوان المسلمین پیوسته بودند.وقتی نواب صفوی از سوریه دیدن کرد و با مصطفی سباعی دبیرکل اخوان المسلمین در آن کشور ملاقات نمود، سباعی در نزد وی گله کرد که بعضی از جوانان شیعه، به حرکت های لائیک و ملی می پیوندند... و نواب صفوی بالای منبر رفت و در برابر جمعی از اهل تشیع وتسنن گفت: «هر کس می خواهد شیعة جعفری واقعی باشد به صفوف اخوان المسلمین ملحق شود». ولی نواب صفوی کیست؟ او رهبر سازمان «فدائیان اسلام» شیعی است.

استاد محمد علی ضناوی از «برنارد لویس» نقل می کند: «به رغم اینکه آنها پیرو مذهب تشیع اند، ولی اندیشه ای که دربارة وحدت اسلامی دارند تا حدود زیادی با اندیشة اخوان مصر همانندی دارد و میان آنها تماس هایی برقرار بوده است([۶]). استاد ضناوی وقتی پاره ای از اصول فدائیان اسلام را بررسی می نماید، در آن ها می یابد:

اولاً) اسلام یک نظام فراگیر برای زندگی است.

ثانیاً) فرقه گرایی میان مسلمانان یعنی میان سنی وشیعه مردود است». سپس از نواب نقل قول می کند: «بیایید با اتحاد برای اسلام تلاش کنیم و هر آن چه جز جهادمان در راه عزت اسلام است، به فراموشی بسپاریم. آیا زمان آن فرا نرسیده است که مسلمانان قایق را درک کنند و اختلاف میان شیعه و سنی را رها سازند؟».

استاد فتحی یکن ماجرای دیدار نواب صفوی از قاهره وشور وشوق اخوان المسلمین هنگام استقبال از وی را بیان می کند. سپس راجع به صدور حکم اعدام وی از سوی شاه، چنین سخن می گوید:

«این حکم ظالمانه بازتاب شدیدی در کشورهای اسلامی داشت، توده های مسلمان که به دلاوری ها و مجاهدت های نواب صفوی ارج می گذارند، از این حکم تکان خوردند و بر آن شوریدند و با مخابرة هزاران تلگرام از سراسر جهان اسلام، حکم بر ضد آن مجاهد مؤمن و قهرمان را محکوم نمودند. اعدام وی در دوران معاصر خسارت بزرگی به شمار می آید».([۷]).

این چنین، نه تنها یک مسلمان شیعی از نظر استاد فتحی یکن یکی از بزرگترین شهدای اخوان به حساب می آید، بلکه وی معتقد است نواب و یارانش با شهادت خود، به کاروان شهیدان پیوستند... شهیدان جاویدی که خون پاکشان چراغی خواهد بود که راه آزادی و فداکاری را برای نسل های آینده روشن می کند. همین طور هم بود، و دیری نگذشت که انقلاب اسلامی ایران برپا شد و تاج و تخت «شاه» خودکامه را در هم کوبید. شاهی که آواره وسرگردان شد و فرموده خدای متعال تحقق یافت: «وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ، إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ، وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ »([۸]):

«همانا عهد ما درباره بندگانی که به رسالت فرستادیم، پیشی گرفته است. که البته آنها پیروزمندان خواهند بود. وهمواره سپاه ما غلبه خواهند یافت».

استاد فتحی یکن پس از اعلام شناسایی اسرائیل از سوی ایران در دوران شاه می گوید:

«عرب ها باید در ایران در جستجوی نواب و برادران نواب باشند... ولی کشورهای عربی تاکنون این را درک نکرده اند و ندانسته اند که حرکت اسلامی به تنهایی پشتیبان مسائل مسلمانان در خارج جهان عرب است. آیا در ایران نواب دیگری ظاهر می شود؟»([۹]).

بنابراین، استاد یکن در انتظار نواب دیگری است. پس ـ شما را به خدا ـ چرا وقتی نواب و آن کس که بزرگتر از نواب است آمد، گروهی چهره برافروختند و عده ای دیگر تب کردند؟!...

مجلة المسلمون که از سوی اخوان المسلمین منتشر می شد، در یکی از شماره های خود تحت عنوان «با نواب صفوی» می نویسد: «شهید عزیز ـ نواب صفوی ـ روابط تنگاتنگی با المسلمون داشت و در ژانویة ۱۹۵۴م به عنوان مهمان در دفتر مجله در مصر اقامت کرد»([۱۰]).

این مجله سپس دیدگاه نواب صفوی را دربارة بازداشت اخوان چنین نقل می کند:

«وقتی مردان اسلام در همه جا مورد سرکوب طاغوتیان واقع می شوند، مسلمانان از اختلافات مذهبی چشم پوشیده وشریک درد واندوه برادران ستمدیده شان می شوند. بی تردید ما با مبارزة اسلامی مان می توانیم نقشة دشمنان به منظور تفرقه اندازی میان مسلمانان را خنثی کنیم. وجود مذاهب اسلامی ضرری ندارد و ما نمی توانیم آن را ملغی کنیم، آنچه باید برای توقف ومنع آن بکوشیم، سوء استفاده از این وضع به سود غرض ورزان است»([۱۱]).

در پایان مقاله، مجله به نقل از نواب صفوی می نویسد:

«ما اطمینان داریم که عاقبت کشته خواهیم شد. امروز نباشد فردا خواهد بود، ولی خون ها وفداکاری های ما اسلام را زنده خواهد کرد و آن را به خیزش واخواهد داشت. اسلام امروز به این خون ها و فداکاری ها نیاز دارد وبی آن، هرگز بپا نخواهد خواست».

پیش از آنکه این بخش از روابط اخوان المسلمین با شیعیان را به پایان ببریم، اشاره می کنیم که استاد عبدالمجید الزندانی، دبیرکل اخوان المسلمین تا دو سال پیش در یمن شمالی، (که اکنون در زندان است) (*[۱۲]). شیعی بود و شمار فراوانی از اخوان یمن شمالی از شیعیان هستند.

اکنون بار دیگر باز می گردیم به موضوع جماعت تقریب تا به سخن عضو برجستة جماعت، رهبر بزرگ، محمود شلتوت شیخ الازهر گوش فرا دهیم. وی می گوید:

«من به فکر تقریب به عنوان یک خط مشی صحیح ایمان آوردم و از روز اول در جماعت آن سهیم شدم»([۱۳]).

سپس می گوید:

«الازهر شریف اکنون به حکم اصل (اصل تقریب میان اعضای مذاهب گوناگون) گردن می نهد و مقرر می دارد که فقه مذاهب اسلامی از سنی گرفته تا شیعی را بررسی کند؛ بررسی که بر دلیل و برهان استوار است و از تعصب به این و آن، خالی است»([۱۴]).

وی سپس چنین ادامه می دهد:

«کاش می توانستم دربارة جلسات دار التقریب سخن بگویم. آنگاه که مصری در کنار ایرانی یا لبنانی یا عراقی یا پاکستانی، یا دیگران از سایر ملل اسلامی می نشینند، حنفی ومالکی وشافعی وحنبلی در کنار امامی و زیدی دور یک میز می نشینند و صداهایی به گوش می رسد که در آن علم، تصوف و فقه است و افزون بر این، در آن روحیة اخوت، طعم مودت، محبت و همکاری در عرصة علم و عرفان است»([۱۵]).

شیخ شلتوت اشاره می نماید که بعضی ها به گمان اینکه هدف از فکر تقریب، لغو مذاهب یا ادغام آنها در یکدیگر است، با این فکر به ستیز برخاستند:

«افراد تنگ نظر با این فکر ستیز ورزیدند، هم چنان که گروه دیگری از غرض ورزان بدخواه با آن جنگیدند. هیچ امتی از این گونه افراد خالی نیست. آنان که تضمین بقا و معیشت خود را در تفرقه می یابند با آن جنگیدند، و آدمهای بد دل و دارندگان هوا و هوسها و گرایشهای خاص با آن مبارزه کردند؛ اینها و آنها کسانی هستند که برای سیاست های تفرقه افکن قلم خود را می فروشند! سیاست هایی که با شیوه های مستقیم و غیر مستقیم با هر حرکت اصلاحی مبارزه می کند و بر سر راه هر کاری که باعث اتحاد مسلمانان است، می ایستد». قبل از اینکه الازهر را ترک بگوییم، بیایید به فتوایی که شیخ شلتوت، در خصوص مذهب تشیع صادر کرده است، گوش فرادهیم. در بخشی از این فتوا آمده است:

«مذهب جعفری مشهور به مذهب شیعه اثنی عشری، مذهبی است که هم چون سایر مذاهب اهل سنت، تعبد به آن شرعاً جایز است و مسلمانان باید این را بدانند و از تعصب ناحق نسبت به مذاهب خاص رهایی یابند، زیرا دین خدا و شریعت او وابسته به مذهبی خاص یا محدود به یک مذهب نیست. چون همة آنها اجتهاد دارند و نزد خدای متعال پذیرفته شده اند»([۱۶]).

از جماعات تقریب که بگذریم به شمار بی پایانی از اندیشمندان مسلمان می رسیم که نخست از شیخ محمد غزالی شروع می کنیم که می گوید:

«اعتقادات از گزند آشفتگی که سیاست حکومت دچار آن شد در امان نماند، زیرا شهوت های برتری جویی و انحصار طلبی به زور چیزهایی وارد آن کرد که در آن نیست و از آن پس، مسلمانان به دو بخش بزرگ شیعه و سنی تقسیم شدند، با اینکه هر دو گروه به خدای یکتا و به رسالت محمد(ص) ایمان دارند و در جمع کردن عناصر اعتقادی که باعث استواری دین وموجب رهایی است، هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد»([۱۷]).

وی در همان صفحه از کتاب خود می افزاید:

«با اینکه من در بخشی از احکام فقهی خود نسبت به امور، نظری برخلاف شیعه دارم، ولی معتقد نیستم که هر کس با نظرم مخالفت کند گناهکار است، موضع من در قبال پاره ای از بعضی آرای فقهی رایج در میان اهل سنت نیز همین است».

وی در جای دیگر از کتاب خود می گوید:

«سرانجام شکاف میان شیعه وسنی را به اصول عقیده مربوط نمودند! تا دین یکپارچه، دو پاره شود و امت واحد به دو بخش منشعب گردد که هر یک در کمین دیگری نشسته، بلکه در انتظار مرگ او باشد! هر کس حتی اگر با یک کلمه به این دو دستگی کمک کند، آیة زیر شامل حال او می شود: « إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَی اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ، ([۱۸]): آنان که دین را پراکندند و در آن فرقه فرقه شدند، آنان بکار تو نیایند. کار آنها همانا به خدا است و سپس خداوند به کیفر آنچه انجام دادند آگاهشان خواهد ساخت».

بدان که پیشی جستن در تکفیر به هنگام مجادله آسان است و اثبات کفر! حریف از طریق نتیجه گیری از سخن خود وی در گرماگرم بحث، امکان پذیر»!([۱۹]).

سپس شیخ محمد غزالی باز می گوید:

«هر دو گروه ارتباط خود را با اسلام براساس ایمان به کتاب خدا و سنت پیامبرش استوار می سازند و بر سراصول فراگیر این دین به طور مطلق اتفاق نظر دارند، پس اگر در فروع فقهی و تشریعی شاخه شاخه می شوند، همة مذاهب اسلامی در اینکه مجتهد اجر می برد، چه خطا کند و چه به حق برسد، با هم اتفاق نظر دارند... وقتی وارد عرصة فقه تطبیقی (مقارنه ای) می شویم و اشکال و اختلاف فقهی را که بین این یا آن نظر وبین صحیح یا ضعیف شمردن یک حدیث پیش می آید، بررسی می کنیم، می بینیم که فاصلة میان شیعه و سنی به همان مقدار است که بین مذهب فقهی ابوحنیفه، مذهب فقهی مالکی یا شافعی وجود دارد... ما همه را در جستجوی حقیقت یکسان می بینیم، هر چند شیوه ها متفاوت است»([۲۰]).

در کتاب نظرات فی القرآن شیخ غزالی نیز می بینیم که وی گفته های یکی از علمای شیعه را می آورد و در حاشیة یکی از صفحات آن کتاب در بارة وی می گوید:

«او از فقها و ادبای بزرگ شیعه است. به بیان تمام سخنان وی می پردازیم زیرا بعضی از ناپخته ها گمان می کنند که شیعیان از اسلام بیگانه اند و از راه آن منحرف شده اند. در باب اعجاز مطالبی بازگو خواهد شد که موجب آشنایی بیشتر با شیعیان می گردد»([۲۱]).

وی در حاشیة یکی از صفحات همان کتاب هنگام معرفی یک عالم دیگر (هبة الدین حسینی شهرستانی) می گوید:

«از علمای عالی قدر شیعه است و ما به عمد خلاصة سخن اورا می آوریم تا برای خوانندة مسلمان بلندای علم این عالم نسبت به ماهیت اعجاز و در نتیجه میزان تقدیس کتاب خدا از سوی شیعیان، روشن شود»([۲۲]).

بنابراین، شیخ غزالی یکی از مهم ترین متفکران اخوان المسلمین، این گونه در بارة شیعیان سخن می گوید و تمام توهمات ساده لوحانه را کنار می زند تا با نور حقیقت، تاریکی جهل و کینه توزی و منافع تنگ نظرانه را از میان بردارد.

دکتر صبحی الصالح – عالم سنی معروف لبنان می گوید: «در احادیث امامان شیعه نیز جز آن چه موافق سنت پیامبر است، روایت نشده است»([۲۳]). سپس می افزاید: «دومین منبع شریعت، سنت پیامبر پس از کتاب خدا جایگاه بزرگی نزد آنان دارد».

استاد سعید حوی – رهبر سابق اخوان المسلمین سوریه دربارة بخش های اداری «دارالاسلام» هنگام گسترش آن از فدرالیسم سخن می گوید:

«از نظر علمی وضعیت جهان اسلام این است که اسلام یا از مذاهب فقهی تشکیل یافته ویا مذاهب اعتقادی، و هر مذهب بر منطقه ای چیره است. آیا مانعی شرعی وجود دارد که این امر سد راهی باشد برای در نظر گرفتن این مطالب در تقسیم بندیهای اداری؟... پس منقطه ای که زبان واحدی دارد باید یک ایالت داشته باشد. منطقة شیعی نشین باید یک ایالت باشد و منطقة دارای مذهب فقهی دیگر، باید یک ایالت داشته باشد. هر ایالت حکمران خود را انتخاب کند و در عین حال زیر نظر حکومت مرکزی قرارگیرد»([۲۴]).

این اعتراف روشن و آشکار یکی از سران اخوان المسلمین امروز است به اینکه تعدد مذاهب از جمله شیعه، بر اسلام مردم و دینشان خدشه وارد نمی سازد و نیز اینکه شیعیان در صورت تشکیل دارالإسلام، باید ایالتی مستقل و از خود امیری داشته باشند.

پژوهشگر مسلمان دکتر مصطفی شکعه می گوید:

«امامیة اثنی عشری همین جمهور شیعیان هستند که این روزها در بین ما زندگی می کنند و ما اهل سنت با آنان روابط محبت آمیزی داریم و در جهت تقریب مذاهب تلاش می شود، زیرا جوهرة دین یکی است و اساس آن اصیل است و اجازة دوری از یکدیگر را نمی دهد»([۲۵]).

وی سپس دربارة این گروه، که امروز اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می دهد و راجع به اعتدال آنها می گوید:

«آنها از سخنانی که بر زبان فرقه ها جاری شده است بیزارند و آن را کفر و گمراهی می شمارند»([۲۶]).

شیخ بزرگوار امام محمد ابوزهره در کتاب تاریخ المذاهب الإسلامیة می گوید: «بی تردید شیعه یک فرقة اسلامی است. البته فرقه هایی چون سبئیه که قائل به الوهیت علی هستند وامثال آنان را باید از شیعه جدا بدانیم (البته معلوم است که سبئیه در نظر شیعه کافرند) ([۲۷]). و شکی وجود ندارد که تمام اعتقادات شیعه براساس نص قرآن یا احادیث منسوب به پیامبر است». وی همچنین می گوید: «آنها به همسایگان سنی خود مهر می ورزند و از آنها دوری نمی کنند»([۲۸]).

دکتر «عبدالکریم زیدان» یکی از مهم ترین رهبران اخوان المسلمین عراق می نویسد:

«مذهب جعفری در ایران، عراق، هندوستان، پاکستان و لبنان وجود دارد و در شام و دیگر کشورها نیز دارای پیروانی است. میان فقه جعفری و مذاهب دیگر، بیش از اختلاف بین هر مذهب با مذهبی دیگر، چیز دیگری وجود ندارد»([۲۹]).

استاد سالم بهنساوی که یکی از اندیشمندان اخوان است و در کتاب با اهمیت خود «السنة المفتری علیها» به تفصیل به این موضوع پرداخته است و در پاسخ به کسانی که ادعا می کنند گویا شیعیان قرآنی غیر از قرآن ما دارند، می گوید: «قرآن موجود در بین اهل سنت همان است که در مساجد وخانه های شیعیان موجود است»([۳۰]). ونیز می گوید: «... شیعة جعفری (اثنی عشری) اعتقاد دارد هر کس قرآن را که امت از صدر اسلام بر سر آن اتفاق نظر دارند تحریف کند کافر است»([۳۱]).

وی به پاسخ گوئی خود بر محب الدین خطیب و احسان ظهیر، در موضوع تحریف قرآن! ادامه می دهد و رساله ای در صفحات ۶۸ تا ۷۵ کتاب خود می آورد که حاوی نظرات وآراء بسیاری از علما و مجتهدان شیعه در مورد این ادعاهاست و به نقل از آیت الله خوئی می آورد: «آنچه میان مسلمانان شناخته شده است این است که تحریفی در قرآن واقع نشده است و آنچه در دست داریم تمامی قرآنی است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل گردیده است»([۳۲]).

و از شیخ محمد رضا مظفر – عالم شیعی معروف عراقی نقل می کند: «آنچه اکنون در دست داریم و تلاوت می کنیم همان قرآنی است که بر پیامبر نازل شد و هر کس جز این ادعا کند دروغگو، مغلطه گو یا مشکوک است و جملگی این مدعیان در مورد تحریف کلام خدا، از راه صواب خارج شده اند. « لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ».

سپس از امام کاشف الغطاء نقل می کند: «... واینکه همگی اجماع و اتفاق نظر دارند که در قرآن، نقص، اضافه یا تحریف وجود ندارد».

البته، نظرهای فراوانی وجود دارد که در صفحات مذکور کتاب مورد اشاره، می توان بدانها رجوع کرد.

در مورد بعضی روایت های نادرست که ممکن است بعضی ها بدان استناد کنند، باید گفت که این روایت ها محکوم و مردود است. نظیر آنها نزد اهل سنت هم موجود است وآنها نیز محکوم به شمار می رود([۳۳]).

استاد بهنساوی در بارة مسئلة عصمت می گوید:

«عصمت که اهل سنت منکر آن می شوند، اگر هر دو گروه آن را به گونه ای


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : سه شنبه 19 دی 1391برچسب:شیعه و سنی غوغای ساختگی, | 19:37 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=