خودکامگی و انحصارطلبی سیاسی و اقتصادی

 

 
اسلام شیعی مذهبی است که اهل مدارا و انعطاف است و برای اهداف خود نسخه های تند و افراطی ندارد و تجویز نیز نمی کند. گر چه همواره در برابر ظلم و بیداد هیچگاه سکوت نکرده است. بر این اساس در بررسی ایده «هلال شیعی» به راحتی می توان به توهمی بودن آن پی برد؛ در واقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غرب و به ویژه امریکا با طرح این ایده کوشیدند این انقلاب را ضد سنّی معرفی کنند و کشورهای عرب سنی مذهب را در مقابل ایران و شیعیان منطقه قرار دهند. اما حال آنکه واقعیت بر خلاف این ایده است؛ نفوذ جمهوری اسلامی در عراق و سایر کشورهای منطقه به معنای دخالت در این کشورها نیست و پیروزی احزاب شیعه در عراق نتیجه ی اکثریت آنها در این کشور است. نزدیکی ایران با حزب الله لبنان هم از سیاست کلی جمهوری اسلامی ایران که ظلم ستیزی و حمایت از ملت های مظلوم است ناشی می شود؛ سیاستی که در قضیه ی فلسطین هم اعمال می شود. براساس آنچه گفته شد ایده ی «هلال شیعی» برای شکاف افکنی بین دو قطب اسلامی شیعه و سنی است .
حرف و حدیث های بسیاری درباره ی اختلافات قومی ــ مذهبی، که وحدت و انسجام امت را تهدید می کند و خطری برای جهان عرب به شمار می رود ، وجود دارد؛ از جمله بحث به اصطلاح «هلال شیعی» که در حال شکل گیری است.

آیا راه حلی برای مسئله ی طایفه گرایی در اسلام هست؟
1. مشکلات داخلی امت بسیار زیاد است، اما در رأس همه ی آنها خودکامگی و انحصارطلبی سیاسی و اقتصادی قرار دارد. قطعاً امت ما موفقیت های تمدنی چشمگیری داشته، اما توانایی ما در زمینه ی مدیریت مسالمت آمیز اختلافات سیاسی بر سر قدرت بسیار ناچیز بوده است.
2. اختلافات ما بر سر قدرت معمولاً رنگ و بوی دینی به خود می گیرند؛ زیرا دین تأثیرگذارترین عامل در شخصیت فرد مسلمان است و بسیج کردن مسلمانان علیه یکدیگر بدون خدشه دار نمودن دین و هتک حرمت دینی امری دشوار است. این چنین همه ی اختلافات و جنگ ها بر سر قدرت آغاز گردیدند، سپس هریک از احزاب سیاسی رنگ و بوی دینی به خود گرفت، که این امر منزلت والایی بدان می بخشید؛ درحالی که همه ی اعتبار دینی حزب رقیب را از او می گرفت و جایگاه آن حزب را به اندازه ی کافر یا گمراه منحرف شده از روش قرآن و سنّت و پیشینیان صالح پایین می آورد و این خطر بزرگی بود برای اسلام و امتی که مبارزه برای آن و رفع خطر از آن واجب است.
3. اختلافات ما بر سر قدرت همچنان با شمشیر اداره می شد؛ زیرا اندیشه ی ما از توسعه ی روش ها برای مدیریت مسالمت آمیز آن عاجز مانده بود، درحالی که پس از گذشت سال های بسیار از جنگ های مذهبی (یا دینی) اندیشه ی سیاسی ـ غربی به ثمر نشست و سبب شد دین به عاملی حاشیه ای مبدّل گردد و کارکرد آن به منش و روش مردم محدود شود؛ به گونه ای که براساس برابری حقوق شهروندان، همزیستی میان فرقه های مختلف دینی و گرایش های متفاوت سیاسی و نژادهای گوناگون انسانی را تضمین کند و گردش مسالمت آمیز قدرت را براساس روش های دموکراتیک محقق سازد، که ترجمه ی نیکویی از حکومت شورایی را به تصویر کشیده است؛ ازاین رو دولت های غربی حد و مرزی برای کشمکش های داخلی خود وضع نموده اند تا شروطی برای تولیدات تمدنی و غلبه بر سایر امت ها از لحاظ تمدن داشته باشند.
4. اما ما همچنان قربانی جنگ قدرت هستیم؛ جنگی که مشروع و قانونی است، اما موفق نشده ایم که این جنگ ها و درگیری ها را به صورت قانونی سازما ن دهی کنیم تا ضامن ریشه کن ساختن استبداد از بیخ و بن باشد و دعوت رهبران اصلاحگر اسلامی را محقق سازد. عبدالرحمن کواکبی گفته است: «برایم ثابت شده که استبداد سیاسی اساس همه ی دردها در امت ماست و حکومت قانون دوای آن است». حکومت های استبدادی همچنان کنترل همه ی امور ملت های ما را، به ویژه در منطقه ی مرکزی جهان عرب که نظام های غربی از این حکومت ها پشتیبانی می کنند، در دست دارند و بر ضعف و زبونی و عقب ماندگی آن افزوده اند، اما مخالفان در گردآوری و تشکیل صفی یکپارچه برای رویارویی با دشمنان خودکامه ی خود شکست خورده اند و ایدئولوژی ها و جاه طلبی های شان آنها را متفرق ساخته و از رام و اهلی کردن استبداد وحشیِ بازداشته است.
5. اهل دین و جریان های مختلفشان ــ چه در قدیم و چه اکنون ــ از جنگ بر سر قدرت در امان نبوده اند ــ به ویژه به دلیل اینکه سیاست جزئی از اسلام است ــ اما طرفین درگیر چه بسیار، جامه های مبدل دینی را به تن کرده اند؛ درحالی که هریک از آنها هر آنچه رنگ و بوی مقدس دارد به خود نسبت می دهد و رقیب خود را عاری از مقدسات می داند و به تبع آن در صفوفشان مخالفان روش های دموکراتیک وجود دارد که دموکراسی را به نام اینکه حکم و نظر مردم است و در مقابل حکم خداوند قرار دارد کفر می دانند، گویی اسلام فقط آمده است آزادی ها و تصمیم ملت ها را سلب کند. این در حالی است که در قرآن ذکر شده که اسلام برای دشمنی با فرعون ها (زورمداران) و قارون ها (زراندوزان) و یاری ستم دیدگان آمده و نیز این مسئله آمده است که مسئولیت سرنوشت انسان را برعهده خودش بگذارد: «لیس للإنسان إلا ما سعی»؛ بدین جهت که مقرر می سازد حکم خداوند در برابر حکم مردم قرار ندارد و صرفاً حکومت استبدادی و حکومت فرعونی، دشمن سرسخت اسلام و حقوق ملّت مسلمان است. خداوند متعال می فرماید: «ما می خواستیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پا بر جا سازیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آنها (بنی اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم». (قصص/ 4 و 5).
6. ما امروزه دو راه در پیش رو داریم: یا صریحاً تکثر سیاسی ــ دینی را به رسمیت بشناسیم؛ البته شایان ذکر است که این مسئله نه فقط خارج از اسلام نیست، بلکه اسلام از زمان های دور آن را به رسمیت شناخته است و صرفاً اعتراف عقیدتی و مذهبی نیست، ولی در این دوران اسف بار، ما از آن روی برگردانده ایم. این به رسمیت شناختن تکثر سیاسی ـ اسلامی به معنای به رسمیت شناختن چندگانگی برنامه های حکومتی است که می تواند از اسلام سرچشمه گیرد و افزون بر این رقابت بر سر قدرت میان احزاب و گروه های سیاسی را به دور از هرگونه انحصارطلبی برای اسلام و بدون این ادعا که هریک خود را سخنگوی اسلام بدانند، می پذیرد و این امر در غیاب کلیسا یا هر قدرت دینی ای است که اظهار رسمی به نام اسلام را به نام خود بداند؛ بدین علت که همزیستی میان فرقه های مختلف براساس برابری میان شهروندان است و صلح داخلی را محقق می سازد و جنگ ها و اختلافات قومی ــ مذهبی را، که مانع بیداری و پیروزی بر دشمن است، از بین می برد.
7. نخست به نظر می رسد که اختلافات قومی ــ مذهبی میان سنّی و شیعه در عراق، پاکستان و یمن یگانه اختلاف است و مثلاً جان هایی که در یمن میان حکومت و حوثی ها (فرقه ای از شیعیان در یمن) گرفته می شوند گویی به دلیل جنگ میان سنّی و شیعه ی زیدی است و این همان چیزی است که دو طرف می کوشند بدان تصریح کنند. درحالی که جوهره ی اصلی درگیری سیاسی بر سر قدرت و ثروت است که ریشه های آن به استبداد و غارت ثروت ها بازمی گردد و جنبش جنوبی و اتحاد گسترده ای با عنوان «اللقاء المشترک» آن را تأیید می کند؛ این «لقاء مشترک» تجمّعی است که وسیع ترین ائتلاف مردمی را گرد آورده است؛ سنّی و شیعه ناصری ها در آن اشتراک دارند و خرده گیری های آنها بر استبداد دست کمی از حوثی ها ندارد، به جز اینکه هرگونه ورود به باتلاق خشونت را رد می کند، آن چنان که دو طایفه در مخمصه ی آن گرفتار شده اند.
علاوه بر این، اختلافات قومی ــ مذهبی میان سنّی و شیعه یکی از اشکال درگیری های سیاسی است که دو طرف آن تمایل ندارند طبیعت سیاسی آن را به رسمیت بشناسند، بلکه بدتر از آن این است که طرف پیروز یا هر دو طرف، حقوق دیگری را در فهم و تفسیر متون دینی و برپایی آیین های مربوط به مذهب خود به رسمیت نمی شناسند و آن را از کلیه ی حقوق شهروندی براساس برابری و به دور از تبعیض بهره مند نمی دانند.
8. این آشوب، یگانه عامل متفرق ساختن صفوف امت و برهم زدن انسجام آن، به اندازه ای که تشخیص دوست از دشمن را دشوار ساخته باشد، نیست. درست است که اقدامات رژیم غاصب اسرائیل امت اسلام را تهدید می کند، امّا فتنه های دیگری نیز وجود دارد که خطر آن برای وحدت امت و همبستگی میان فرقه های مختلف شکل دهنده ی امت کمتر از این رژیم غاصب نیست؛ از جمله فتنه ی جنگ میان سلفی ها و صوفی ها که با وجود اینکه سلفی ها در مقایسه با صوفی ها هنوز در اقلیت اند، صوفی هایی که در مقابل پیروان جنبش اصلاح طلب که دارای گرایش سلفی اند با وجود اختلاف نژادها نماینده ی توده ی وسیعی از مردم هستند.
9. تجربه ثابت کرده است ــ با چشم پوشی از هر هدفی برای دفاع از مذهب ــ کسی که امروزه به متهم ساختن طرف داران مذهب دیگری مانند تشیع دست می زند ــ براساس پاره ای از بدعت ها، مانند ضربه زدن به قشر عظیمی از رقبای خود به بهانه ی گمراهی آشکار، با این تفاوت که رقیب خود را کاملاً از امت خارج نمی سازد ــ هرگز حد یقفی نخواهد داشت، بلکه همواره ایده ی کوته بینانه ی خود را، که مبتنی بر حذف رقیب از عرصه است، پیش می برد.
بدین ترتیب سرطان حذف رقیب و خودرأیی و خودکامگی هر لحظه صبح و شام جسم امت را نابود می کند تا آنجا که همگی از بین می روند و بدبختی آنها به حدی می رسد که هیچ نیرویی در آن برای مقابله با دشمن حقیقی باقی نمی ماند؛ یعنی عقیده ای نادرست، مخرب و عقب مانده که در تعدد، تنوع و اختلاف با سنت خدا مخالف است. خداوند متعال می فرماید: «و اگر پروردگارت می خواست، همه ی مردم را یک امت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار می داد؛ ولی آنها همواره متفاوت اند مگر کسی را که پروردگارت رحم کند و برای همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید» (هود/117ـ 118
اگر این گرایش عقب افتاده برای طایفه گرایی در اسلام، یعنی تبدیل آن به فرقه هایی که یکدیگر را به کفر متهم می کنند، ادامه یابد، معنایی برای شعار «اسلام همان راه حل است» باقی نخواهد ماند، بلکه سکولاریسم غربی، با وجود مصیبت هایی که برای مدنیت معاصر به بار آورده است؛ مانند مصیبت های خانوادگی و اخلاقی و طبیعت روابط بین المللی، همان راه حل خواهد بود. درحال حاضر سکولاریسم تنها جانشین تنش های میان ادیان بوده است؛ مثل اتفاقی که در عراق رخ داد آنگاه که عده ای از احزاب سیاسی که پیش زمینه ی اختلافات قومی ــ مذهبی داشتند وارد سیاست شدند و سنّی و شیعه با هم پیکار کردند، سپس سنّی ها به پیکار با یکدیگر دست زدند و همین طور شیعه ها، و در نتیجه اشغالگران نظام سهم بندی عقب افتاده ای را که در بافت اصیل ملی تفرقه ایجاد کرد و مبتنی بر حذف هویت و موجودیت قومی ــ مذهبی بود با یاری فرقه گرایی برپا کردند.
چه بسیار نیروهای امریکایی پناهگاه افراد ضعیف و محرومی شده اند که طایفه ی دیگری به آنها یورش آورده بود و اندیشه ی اسلامی فرقه گرا، که با گرایش های مختلف شیعه و سنّی حکم می کند، نمی تواند نوعی حزب ملی ایجاد کند که گروه های پراکنده ی عراقی، از شیعه و سنّی، عرب و کرد، را به راحتی در آن گرد هم آورد؛ همان کاری که متأسفانه حزب بعث لائیک توانسته بود انجام دهد گرچه با روش مستبدانه.
10. امّا انتخابات عراق نشان دهنده ی تحرکات مهمی در تشکیل رهیافت ملی است؛ به ویژه در بین اهل سنت عرب که با پیوستن گسترده ی خود به فهرست ملی عراق، که همه ی طوائف را در بر می گرفت، همه را غافلگیر ساختند. این اتفاق در ضمن گرایش عمومی در کشور برای عبور از ایده ی مخرّب طایفه گرایی رخ داد.
با وجود اینکه این امر در همه ی طایفه ها سبب فروپاشی بافت طایفه ای و بازگشت به شالوده ی ملی شد، در نزد شیعه و کردها ارزش داشت.
11. منظور این است که اندیشه ی سیاسی اسلامی ما همچنان از سکولاریسم عقب خواهد ماند مگر اینکه در توسعه ی اندیشه ی اسلامی سیاسی که نزد همگان واقع پذیرفته شود پیروز شویم و براساس آن ائتلاف های سیاسی و صنفی پایه ریزی شود که همه ی شهروندان با وجود اختلاف گرایش های دینی، مذهبی و نژادی در آن گردهم آیند.
در دهه ی 1940م حزب اسلامی در عراق عرب های سنّی و شیعه و کردها را گردهم آورد، چرا امروز از انجام دادن آن عاجز است و چرا آن روز تجدید نمی شود؟ در ورای اختلافات قومی ــ مذهبی محدودیت در اندیشه و خودکامگی در سیاست وجود دارد که نمی تواند پیامدهای جز آشوب و جنگ داخلی داشته باشد و نمی توان اجتماع تمدنی را به وجود آورد، مگر اینکه چندگانگی و تغییر و حق مخالفت را به رسمیت بشناسد.
و این زمانی است که بخواهیم جوامع مان دوباره در زمینه ی اسلام متحد و یکپارچه گردند و سیر شکوفایی تمدن، که به واسطه ی استبداد و تجزیه طلبی متوقف شده بود، به وسیله ی اسلام دوباره از سر گرفته شود و برای رویارویی با پروژه های استیلای صهیونیستی و امپریالیستی و نقشه های آنان برای گرفتار ساختن امت و بر متفرق ساختن صفوف آنها، تجدید قوا نماید.
در مقابل راه حل سکولاریستی، که اسلام را از عرصه ی عمومی کنار می زند و بر سنت های تجربه ی غربی و مصیبت هایی که از آن زاییده می شود استوار است، هیچ گزینه ای غیر از دیدگاه اسلامی فراگیر وجود ندارد که آغوش خود را برای همه ی مذاهب امت و اقلیت های دینی و نژادی آن بازگذاشته است؛ ؛ جایی که همه طایفه های امت با هم دیدار می کنند و دعوت حق را در برادری لبیک می گویند و پذیرای همه ی امت یکتاپرست به دور از حذف رقیب و بازرسی اند. خداوند می فرماید: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا»

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:خودکامگی و انحصارطلبی سیاسی و اقتصادی, | 15:41 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=