شيخ سعيد نورسى، اصلاحگرى عارف و قرآن پژوهى قابل 578ـ643 ق

 

زندگى نامه شخصيت هاى علمى ـ اجتماعى براى عموم مردم، عبرت انگيز و آموزنده است. معرفى افراد برجسته كشورهاى مختلف اسلامى، مى تواند دريچه هايى از كمال و معرفت را به روى مشتاقان بگشايد، به ويژه آن كه برخى از شخصيت ها، با نگاه ژرف به مسائل اجتماعى ـ فرهنگى جامعه،

گام هاى بلند و مؤثرى در هدايت جامعه به سوى كمال و پيشرفت برداشته اند. يكى از علماى برجسته كرد در كشور اسلامى تركيه، شيخ سعيد نورسى، عالم قرآن پژوه است، كه عمرى را در اين راه صرف كرد و در پايان عمرش شاگردانى خوب تحويل جامعه داد تا راه علم آموزى و نشر معارف قرآنى را ادامه دهند. در اهميت شناخت زندگى و آثار علمى نورسى كافى است اظهارات انديشمندان و مستشرقان در كنگره هاى سال 1992، 1995 و 1998 م كه براى بازشناسى شخصيت نورسى تشكيل شده بود، ملاحظه گردد. بخش هايى از اين اظهارات را آقاى اورخان محمدعلى در كتاب «سعيد النورسى فى نظر مفكرى الغرب» بيان نموده است; هم چنين، دكتر ابراهيم ابو ربيع، ابعاد وسيع ترى از ديدگاه و آراى انديشمندان را در تحليل افكار نورسى در كتاب «الاسلام على مفترق الطرق» ارائه داده است.


 


 

در اين نوشتار با برشمردن بخش هاى مهمى از سال شمار زندگى نورسى، با فعاليت هاى ارزشمند و طرح هاى علمى و فكرى وى آشنا مى شويم، به اين اميد كه ارائه آن گامى مؤثر در ايجاد وحدت و انسجام اسلامى امت باشد.

وضعيت اجتماعى ـ فرهنگى تركيه در عصر نورسى

سال هاى پايانى قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم كه زمان شكل گيرى و رشد شخصيت علمى سعيد نورسى است با بحران هاى پيش روى جهان به ويژه تركيه ـ زادگاه وى ـ همراه است، چنان كه اوائل قرن بيستم، جنگ جهانى اول و دوم، سقوط خلافت عثمانى، روى كار آمدن رژيم لائيك، تلاش براى اسلام زدايى و منع هويت اسلامى و... زمينه را براى سيطره افكار و انديشه هاى سكولاريستى و ضد دينى فراهم نمود. نقش نورسى در سر و سامان دادن وضعيت اجتماعى ـ فرهنگى جامعه تركيه با ترسيم موقعيت ها بهتر روشن مى شود. احساس مى شود در چنان فضايى، ظهور يك شخصيت علمى ـ عرفانى، عرصه هاى جديدى را ايجاد كرده كه اگر چنين اتفاقى نمى افتاد بخش هاى مهمى از جامعه مسلمان تركيه، پس رفت علمى ـ فرهنگى مى داشت و تحول فكرى در آن به زودى امكان پذير نبود.

به عبارت ديگر، در زمانى كه هر گونه جنبش دينى مارك ارتجاعى مى خورد و عالمان دين به پاى ميز محاكمه مى رفتند و علاوه بر انديشه، انديشمندان دار زده مى شدند و آموزش هاى دينى ممنوع شده بود و مسلمانان علاوه بر ممنوعيت از انجام عبادات دسته جمعى، از انجام عبادات انفرادى نيز منع شده بودند، و زنان مسلمان از داشتن حجاب در مجامع مختلف اجتماعى باز داشته شده بودند، در چنين فضايى، افرادى كمر همت بستند و براى نصرت اسلام و مسلمين از هيچ كوششى دريغ نكردند. يكى از شخصيت هاى برجسته در تركيه، سعيد نورسى بود كه از سويى داراى شخصيتى جامع الاطراف بود و از سوى ديگر تلاش خستگى ناپذير وى به همراه زهد و تقوا و بى رغبتى به جاه و جلال دنيايى، او را به عنوان فردى مصلح و عارف در زمره احياگران دين در قرن بيستم قرار داده بود.

در وصف وى آمده است: «سعيد نورسى در ميدان انديشه، مجاهد، و در عرصه جهاد متفكر بود، در پارلمان ديدگاه سياسى اش را بر كرسى مى نشانيد و در ميان عشاير، سنت هاى پسنديده را توضيح داده و در جامعه نكات اخلاقى را بيان مى نمود. بر روى منبر از وحدت مى گفت و وحدت حوزه و دانشگاه را براى اولين بار مطرح و تأسيس دانشگاه الزهرا را در مقابل دانشگاه الازهر پيشنهاد كرد. هم زمان متفكرى ستودنى، رهبرى سياسى، نويسنده اى توانا و سخنورى جذاب و فصيح بود. وى موفق شد ايده هايش را در عرصه علم و عمل با پرورش شاگردانى بزرگ تحقق بخشد، و پس از خويش، يادگارهاى چندى به جاى گذارد.»

سال شمار زندگى سعيد نورسى

1876 م: در روستاى «نورس» استان بدليس([1]) (يكى از سه استان شرقى امپراطورى عثمانى) در تركيه كودكى در ميان خانواده اى مذهبى و متعبّد به دنيا آمد كه وى را «سعيد» نام نهادند. پدر و مادر وى بر اساس تعاليم دينى به تربيت او پرداختند. حساسيت و دقت والدين او نسبت به رشد فضايل فرزندشان توجه استادش ملا نور محمد را جلب كرد به گونه اى كه وى تصميم گرفت به پدر و مادر سعيد سرى بزند و از شيوه تربيت اين بچه با خبر شود. فاصله روستاى پيرمس، كه استادش در آن جا به تعليم وى مشغول بود، تا نورس شش الى هفت ساعت پياده روى بود.

ملا نور محمد وقتى به خانه پدر سعيد، صوفى ميرزا رسيد، مادر سعيد از وى پذيرايى نمود. ملا از نوريه پرسيد: اين بچه را چگونه پرورش داده ايد؟ پاسخ داد: زمانى كه سعيد هنوز متولد نشده بود، هيچ وقت بىوضو نبوده ام و وقتى كه به دنيا آمد بىوضو به او شير نداده ام.

اندكى بعد صوفى ميرزا هم پيدا شد و دو گاو ماده و دو گاو نر را همراه داشت كه ظاهراً آنها را از چرا بر مى گرداند، اما ملا نور محمد و همراهانش از اين كه دهان گاوها را بسته ديدند تعجب كردند، پدر سعيد پس از خوش آمدگويى از مهمانان در جواب آنها كه در مورد بستن دهان گاوها از او سؤال كردند، گفت: مزرعه ام كمى دور است و ناچارم هنگام رفت و آمد از كنار مزرعه همسايه هايم عبور كنم، به همين سبب دهان گاوها را بسته ام تا از گياه و علوفه همسايگانم مصرف نكنند، چون من نمى خواهم حتى يك لقمه حرام، به خانه ام راه پيدا كند.

1885ـ1886 م: تحصيلات ابتدايى را در مكتب خانه هاى قديمى آن روز آغاز كرد. ابتدا نزد ملا محمد افندى و در ايام تعطيلى و استراحت هفتگى نيز نزد برادر بزرگترش ملا عبدالله به تحصيل پرداخت.

1886ـ1891م: به فراگيرى علوم و معارف دينى ادامه داد. ادبيات عربى (صرف و نحو) را در مدارس دينى فرا گرفته و در اين ايام از مدرسه اى به مدرسه ديگر رفت تا وجود تشنه اش را از زلال علوم سيراب سازد.

1891ـ1892م: به صورت جدى آموزش علوم را نزد شيخ محمد جلالى پى گرفت. وى با فراگيرى كتاب هاى معمول و رايج آن زمان، در مدت زمان كم، به دريافت درجه «اجازه علمى» (گواهينامه عالمى) موفق شد. در اين هنگام، گفتوگوهاى علمى اش را با اساتيد و علماى عصر خود آغاز كرد. شركت در مناظرات علمى و تفوّق در آن وى را به گونه اى برجسته نشان داد كه «بديع الزمان» (شگفتى عصر)، لقب گرفت. ميان سعيد نورسى و عالم مشهور فتح الله افندى در سيعرد ملاقات و گفتوگويى صورت گرفت كه سعيد از امتحان و سؤالاتى كه اين عالم مشهور از او پرسيد سربلند بيرون آمد و هيچ يك از سؤالات او را بى پاسخ نگذاشت. وى در عرض يك هفته توانست كتاب دو جلدى «جمع الجوامع» در علم اصول را در خدمت اين استاد با دو يا سه ساعت درس، حفظ نمايد; از اين رو ملا فتح الله بر روى جلد كتاب خود نوشت: «لقد جمع فى حفظه جمع الجوامع جميعه فى جمعة»; يعنى: همه كتاب جمع الجوامع را در مدت يك هفته در حافظه اش جمع كرده است.

1892 م: در استان ماردين به بررسى و پاسخ گويى به مهم ترين مسائلى كه جهان اسلام با آن روبه رو بود، پرداخت.

1893ـ1895م: سعيد نورسى به استان بدليس سفر كرد تا به محافظت از افكار دينى در اين استان پرداخته و با پاسخ گويى به شبهات شبهه افكنان، به روشن گرى علمى مردم منطقه بپردازد. در طى دو سال از حضورش در اين منطقه ضمن اشتغالات علمى، چهل كتاب از كتاب هاى دينى را مطالعه نمود.

1895ـ1897م: در استان «وان» مدرسه اى را تأسيس كرد و به اصلاح نظام آموزشى رايج در مدرسه هاى سنتى و رايج پرداخت. وى معتقد بود بايد در آموزش رشته هاى علوم جديد از قبيل رياضى، فيزيك، شيمى و... كوشا بود و عالم دينى علاوه بر آگاهى از موضوعات علمى مدارس دينى بايد از داده هاى دانش جديد نيز آگاه باشد. از سوى ديگر، بعد از شنيدن خبر سخنرانى گلادستون نخستوزير انگليس كه (در مجلس عوام انگلستان) يك جلد قرآن را به روى دست گرفته و گفته بود: «تا زمانى كه اين قرآن در دست مسلمانان باشد، ما نمى توانيم بر آنها حكومت كنيم، لذا ناچاريم اين قرآن را از بين برده يا اين كه رابطه مسلمانان را با آن قطع كنيم»، با خود عهد نمود كه تمام زندگى اش را در راه نمايان ساختن عظمت قرآن صرف كند و عزم خود را جزم نمود تا براى خدمت به قرآن يك دانشگاه اسلامى را در شرق آناتولى، يعنى كردستان، با سبك دانشگاه الازهر مصر به نام «الزهرا» تأسيس كند. به اين منظور در سال 1896 به استانبول رفت و به مدت يك سال و نيم در خانه يكى از دوستانش اقامت كرد تا طرح خود را به متوليان امر تقديم كند و مى كوشيد تا شايد طرح او را تصويب كنند ولى عاقبت با دست خالى به «وان» برگشت.

نورسى براى آن كه اين ايده را محقق سازد به ايجاد مدرسه اى به نام «مدرسه الزهرا» پرداخت
و در آن مدرسه آموزش هاى قديم و جديد را در هم آميخت. علاوه بر آن به عنوان يك عالم دينى، در درگيرى ها و منازعات قبايل و اقوام مختلف نقش واسطه و اصلاح گر را داشت و به ميان آنها مى رفت.

1900 م: در آغاز قرن بيستم، استعمار پير انگليس به مقابله با قرآن و تعاليم قرآنى پرداخته بود. نورسى در اين فضاى آلوده، تصميم گرفت قرآن را به عنوان دانش حقيقى و پيشرفته براى هدايت و اصلاح جامعه مطرح كند.

1907 م: دامنه فعاليت نورسى به پايتخت حكومت عثمانى، استانبول رسيد. وى براى
كسب تأييد و پشتيبانى رسمى حكومت از فعاليت هاى علمى اش در دانشگاهى كه ايجاد كرده بود و نيز جهت پيشرفت استان هاى شرقى، درخواست هايش را به سلطان عبدالحميد ارائه داد،
اما با بداقبالى روبه رو شده و به جاى آن كه مورد حمايت قرار گيرد، حدود 24 روز را در
بازداشت و زندان به سر برد و پس از آن، حضورش در پايتخت به تثبيت مقام و جايگاه علمى
وى منجر شد.

1908م: به مناسبت اعلان قانون اساسى دوم تركيه كه در آن آزادى و حكومت مشروطه مطرح شده بود، نورسى يك سخنرانى عمومى ايراد نموده و در آن، تأكيد كرد كه دو موضوع مذكور با شريعت اسلامى سازگار است. وى در اين ايام تلاش كرد افكارش را درباره اصلاح نظام آموزشى، وحدت امت اسلامى و ديگر امور اشاعه دهد و از اين رو به تدوين مقالاتى در روزنامه ها پرداخت و در عرصه زندگى اجتماعى ـ سياسى فعال شد، چنان كه در گروه «اتحاد محمدى» (يا گروه اتحاد اسلامى) به فعاليت پرداخت. اين تلاش موجب گرديد كه وى به بهانه حادثه 31 مارس (آوريل 1909م) دستگير شود و در دادگاه نظامى محاكمه گردد. وى پس از 24 روز بازداشت از اتهامات وارده، تبرئه و آزاد شد.

1910م: اولين مجموعه علمى حاوى سخنرانى ها و مقالات وى با عنوان «نطوق» نشر يافت.

1910م: فصل تابستان، فصل مسافرت سعيد نورسى به ميان قبايل استان هاى شرقى بود. وى به تشريح و تبيين حكومت مشروطه و چگونگى آن براى پيشرفت و وحدت جهان اسلام پرداخت. در طى اين سفر، گفتوگوهايى بين او و علما و بزرگان قبايل صورت گرفت. وى مجموعه آنها را به انضمام مطالب مربوط به اصلاح نظام آموزشى، در كتابى ابتدا به زبان عربى و سپس به زبان تركى نشر داد. يكى از كتاب هاى او كه در آن، عالمان و انديشمندان مخاطب قرار گرفته بودند، با عنوان «محاكمات»، در سال 1911 و كتاب ديگر او كه در آن همه مردم مورد خطاب واقع شده بودند با عنوان «مناظرات» در سال 1913 منتشر شد.

1911 م: در اين سال او به دمشق رفت و در مسجد جامع اموى سخنرانى كرد كه اين سخنرانى به «خطبه شاميه» مشهور شد. در آن سخنرانى، وى به تحولات جهان و تمدن اسلامى اشاره كرد و قرآن را به عنوان تنها راه حل مشكلات جهان اسلام معرفى نمود. وى تصريح كرد كه داروهاى شفابخش را بايد از داروخانه قرآن دريافت نمود. متن اين سخنرانى پس از مدت كوتاهى دوبار چاپ شد و سال بعد در استانبول هم منتشر گرديد.

در بازگشت از دمشق، از بيروت و ازمير ديدن كرد، سپس به عنوان نماينده استان هاى شرقى در بازديد رسمى سلطان محمد رشاد از مناطق بلقان شركت جست و در اين سفر توانست به وعده كمك مادى براى دانشگاهش در شرق دست يابد.

در همين سال پيش از آن كه به «وان» برگردد مدت كوتاهى در استانبول ماند و به چاپ دفاعياتش در دادگاه نظامى پرداخت و در سال بعد هم آن را تجديد چاپ كرد.

1912ـ1913 م: پس از دريافت كمك مادى از استانبول، ساخت بناى جديد «مدرسه الزهرا» را در ساحل درياچه وان آغاز كرد، اما كار آن به پايان نرسيد و وى هم چنان در مدرسه قديمى به تدريس پرداخت.

1914ـ1916 م: با شروع جنگ جهانى اول، سعيد نورسى به ارتش پيوست و از سوى انور پاشا به عنوان فرمانده نيروهاى چريكى منطقه شرقيه برگزيده شد. در اين اثنا وى با جمع آورى شاگردانش ضمن ارايه آموزش نظامى به آنها، به تدريس هم مى پرداخت. گروه وى در جنگ دوم روس ها در سال 1916 به دفاع از باسيلنر پرداخته و وقتى كه نيروهاى روسى پيشروى در منطقه را آغاز كردند، نيروهاى نورسى به نجات شهروندان (زنان و كودكان ارمنى) پرداختند.

1916ـ1918 م: پس از سقوط شهر بدليس، سعيد نورسى به اسارت جنگ جويان روسى درآمد، اما در بهار سال 1918 از اردوگاه اسيران فرار كرد و به استانبول برگشت.

1918ـ1922 م: نورسى در اواخر دهه دوم قرن بيستم، به استانبول رفت تا فعاليت علمى ـ اجتماعى خود را ادامه دهد. وى در مؤسسه علمى جديدالتأسيس به نام «دار الحكمة» كه با هدف نشر مبانى دينى و آموزه هاى اخلاقى ايجاد شده بود، فعاليت هاى پژوهشى خود را آغاز كرد و به رغم بيمارى جسمى، موفق شد در اين دوره به نشر برخى از نوشته ها و تأليفات خود بپردازد، از جمله:

ـ اشارات الاعجاز، دربردارنده ويژگى هاى اعجاز قرآن كريم;

ـ طلوعات، تبيين كننده آراى قرآن در موضوعات گوناگون، به ويژه تمدن;

ـ لمعات;

ـ اشارات;

ـ سنوحات

وى اشغال سرزمين اسلامى را محكوم كرده و در كتاب «الخطوات الست» ضمن تأييد مسئله جهاد براى كسب استقلال نيروهاى ملى در آناطولى، فتواى شيخ الاسلام درزاده را رد كرد.

1919 م: در اين سال سعيد نورسى براى حفظ ارزش هاى آموزشى و اهتمام به آن در مدارس، عضو مؤسس «انجمن معلمان» گرديد.

1920 م: با هدف مبارزه با پخش مشروبات الكلى و ساير مسكرات، عضو مؤسس «جمعية الهلال الأخضر» گرديده و به فعاليت پرداخت. در همين سال با انتشار مقاله اى در يكى از روزنامه ها، با توافق ارمنى ـ كردستانى درباره خودمختارى كردستان تركيه مخالفت نمود.

1921 م: اين سال براى وى آغازى ديگر جهت خودسازى، خلوت گزيدن، تأملات عقلى و تلاش روحى براى دست يابى به مفاهيم بلند قرآنى به عنوان هدايت گر حقيقى بود. وى هم چنين در اين سال، به كتابت موضوعات به زبان عربى و جمع آورى نوشته ها پرداخت، كه بعدها به نام «المثنوى العربى النورى» نشر يافت.

1922 م: براى پاسخ گويى به درخواست رهبران در پايتخت جديد (آنكارا)، استانبول را به قصد آنكارا ترك كرد. در نوامبر همين سال، مجلس ملى در آنكارا لغو رژيم سلطنتى را تصويب كرد.

در مجلس ملى تركيه به طور رسمى مورد استقبال قرار گرفت و در برابر اكثريتى كه داعيه غربى شدن و لائيك بودن را داشتند بر تمسك به مبانى دينى و اسلامى تأكيد نمود. در كشاكش اين تقابل، وقتى دريافت تلاش او بى ثمر است، وظايفى را كه مصطفى كمال به او پيشنهاد كرده بود، ناديده گرفت.

1923 م: هم چنان در آنكارا ماند تا رهبران سياسى را به ايجاد مدرسه اى كه همانند دانشگاه هاى استان هاى شرقى باشد، وادار كند.

1924 م: با روى كار آمدن حاكمان جديد، خلافت و منصب شيخ الاسلامى و دادگاه هاى شرعى لغو گرديد و مدارس دينى بسته شد.

1925 م: تكايا و زاويه هاى صوفى (مكان هاى دعا و خلوت صوفيان) و آرامگاه هاى اولياى صالح و... بسته شد.

1926 م: حكومت لائيك قانون مدنى سوئيس را به اجرا گذاشت.

1928 م: به كارگيرى الفباى عربى ممنوع اعلام شد و به جاى آن، الفباى لاتين رسميت يافت.

1932 م: مبارزه با مظاهر دينى به جايى رسيد كه «اذان» به زبان عربى ممنوع شد.

دوران سختى فرا رسيد و عزلت نشينى، تبعيد به بور دور، غرب آناطولى، انتقال به اسپارت، و سپس به منطقه روستايى دور دست به نام «بارلا» از جمله امورى بود كه نورسى با آن دست و پنجه نرم كرد.

در اين ايام، وى برخى از نوشته ها و سخنرانى هاى خود را سر و سامان داد و كتاب هاى «الكلمات»، «المكتوبات» و «اللمعات» را آماده كرد.

1935 م: سعيد نورسى به همراه حدود 120 نفر از شاگردانش در اسپارت و مناطق ديگر زندانى شدند. پس از مدتى و در سال 1936، حدود 97 نفر از شاگردان او از زندان آزاد شدند و وى به خاطر مطالبى كه درباره حجاب نوشته بود به يازده ماه زندان محكوم گرديد.

1936ـ1940 م: پس از آزادى از زندان، وى را مجبور كردند كه در «قسطمونى» زندگى كند، از اين رو تحت مراقبت شديد قرار گرفت، به گونه اى كه هرگونه تماس با وى به سختى صورت مى گرفت.

1941ـ1949 م: دهه چهل همانند گذشته، بر نورسى سخت گذشت. نه ماه در زندان دِنيزلى و تدوين كتاب «ثمرات الايمان» و سپس زندگى در شهر دِنيزلى و تبعيد به أمير داغ و مبارزه با افكار الحادى و كمونيستى و سپس بيست ماه در زندان آفيون به سر بردن، از حوادث اين دهه است. در بيستم سپتامبر 1949 از زندان آزاد شد، در حالى كه هفتاد بهار از عمر وى گذشته و زندگى در تبعيد و زندان جسم او را ضعيف كرده بود.

1950 م: با انجام انتخابات عمومى، حزب دموكرات به پيروزى قاطع بر حزب ملى جمهورى دست يافت و به حاكميت بيست و پنج ساله آن، خاتمه داد. در اين سال، قانون منع اذان گفتن به زبان عربى لغو شد. هم چنين، عفو عمومى صادر شد و سعيد نورسى هم مشمول عفو قرار گرفت و از فرصت پيش آمده براى ترويج افكار دينى و از بين بردن افكار كمونيستى و... به خوبى استفاده كرد. وى مراقب بود كه هم خود و هم شاگردانش به طور مستقيم در مسائل سياسى دخالت نكنند.

1951ـ1952 م: نورسى براى برقرارى ارتباط با شاگردانش، به شهرهاى اميرداغ، اسكى شهر و اسپارت رفت و آمد نمود. در همين سال جلال بيار اعلان كرده بود كه حكومت تركيه در صدد تأسيس دانشگاهى در «وان» است و سعيد كه از ايام جوانى تلاش مى كرد دانشگاه اسلامى ايجاد كند، از اين كار استقبال كرد.

1953 م: پس از 27 سال، نورسى از استانبول ديدن كرد تا به تهمت هايى كه در پى نشر كتاب «مرشد الشباب» متوجه وى شده بود، پاسخ گويد. در مدت اقامت سه ماهه اش در استانبول از كليساى ارتدوكس هم ديدن نمود كه اين ديدار در حقيقت مهر تأييدى بود بر اين ديدگاه وى كه مسلمانان و مسيحيان بايد با وحدت كامل عليه الحاد و بى دينى مبارزه كنند.

1954 م: از تبعيدگاه «بارلا» كه بخش مهمى از كتاب «الرسائل» را در آن جا نوشته بود، ديدن كرد.

1955 به خاطر مشقت و سختى هاى سفر، به همراه عده اى از شاگردانش، وسيله نقليه (اتومبيل مدل 1953) خريدارى كرد. در همين سال، پيمان بغداد را امضا نمود و طى پيامى به نخست وزير
و رئيس جمهور تركيه، امضاى توافق نامه را به آنان تبريك گفت و آن را گامى مثبت براى
ترويج صلح و اعاده ارتباط ميان تركيه و كشورهاى اسلامى بلكه دوستى با غرب مسيحى تلقى
كرد.

1956 م: دادگاه آفيون اتهامات مربوط به نشر كتاب «الرسائل» را رد كرد و شاگردان نورسى اجازه يافتند در آنكارا و استانبول به چاپ كتاب با الفباى لاتين بپردازند. پيش از اين، كتاب مذكور به صورت خطى و رسم الخط عربى نشر يافته بود.

1957 م: طرفداران و شاگردان حركت «نور» به صورت چشم گيرى به فعاليت علمى در سراسر كشور پرداختند. سعيد نورسى به طور علنى حزب دمكرات را در انتخابات عمومى تأييد كرد تا حزب ملى جمهورى به رياست دست نيابد.

1959 م: براى ديدار با شاگردانش به آنكارا و سپس به امير داغ رفت. در همين سال به زيارت برادرش عبدالمجيد و قبر مولانا جلال الدين رومى در قونيه رفت.

1960 م: در استانبول براى آخرين بار به شاگردانش نكاتى را يادآورى كرد و آنان را به ادامه راه ترغيب و تشويق نمود.

يك بار ديگر با ديدار كنندگانش ملاقات كرد و از راه قونيه به امير داغ رفت. هر روز بر كسالت وى افزوده مى شد. به اسپارت و سپس به شهر اورفا در جنوب شرقى آناتولى رفت. بيمارى وى شدت يافت. عده زيادى به ديدار وى در هتل محل اقامتش رفتند، و بالاخره، با شدت يافتن بيمارى، در 23 مارس 1960 دعوت حق را لبيك گفت و در فرداى آن روز در نزديكى مقام حضرت ابراهيم(عليه السلام) در اورفا دفن شد.

با كودتاى نظامى در تركيه، حاكمان درنده خوى، به نبش قبر وى پرداخته و بدن او را براى دفن، با هواپيما به مكان نامعلومى بردند.

شخصيت علمى ـ قرآنى نورسى

از ويژگى هاى مهم سعيد نورسى، نگاه ژرف وى به قرآن به عنوان يك محقق قرآنى است.
او همانند برخى از متفكران برجسته ديگر، ديدگاه ها و آرايى را مطرح كرده است كه در خور
تأمل و قابل نقد و ابرام مى باشد. ترويج افكار قرآنى در فضاى تاريك و اختناق حكومت لائيك ها
در تركيه، بسيار ستودنى است. آثار برجاى مانده از وى بسان گنجينه اى انباشته از گوهرهاى
دانش و معرفت، رهاوردى بديع و كارآمد در عرصه هدايت امت اسلامى و طرحى نوين در تقابل
با چالش هاى جديد اسلام با فرهنگ و تمدن غرب، به شمار مى آيد. اين نگاشته ها بمانند آذرخش آسمانى، ريشه ظلمت زمانه را خشكاند و به دنبال خود، باران معرفت و ديانت آگاهانه را بر جان
لب تشنگان هدايت فرو باريد. او جامعه خفته و در جهل فرو رفته آن روز تركيه را چنان به خود
آورد كه هنوز هم آهنگ بيدارى و اسلام جويى آن در گوش جان هاى بيدار آن سرزمين طنين انداز
است.

بديع الزمان نورسى افزون بر 150 (صالحى، 1998 م، ص 24) و به قولى 130 (بكير، ص 97) رساله قرآنى در حوزه علم و معرفت اسلامى در كارنامه دانش خود به ثبت رساند كه همگى آنها به خوبى نشان دهنده بنيان تفكر و ساختار نگرش عالمانه او به مجموعه هستى است.

او بيشتر آنها را در دوران تبعيدش به «بارلا» از سال 1926 به بعد به رشته تحرير درآورد و همه آنها را در مجموعه با مسمايى به نام «رسائل النور» سامان داد. اين يادداشت ها در چهار بخش اصلى به هم پيوسته، عمده آثار قرآنى نورسى را تشكيل مى دهد. نورسى در اين باره كه چرا تراوش هاى قلم خويش را «رسائل النور» ناميده، مى گويد: «واژه «نور» در طول زندگى ام همواره در هر جا كه گام نهادم فرا روى من بود، اسم روستايى كه در آن به دنيا چشم گشودم «نورس»، اسم مادرم «نوريه»، نام استادم در طريقه نقشبنديه «سيد نور محمد»، استاد ديگرم در مسلك قادريه «نور الدين»، از معلمان قرآنى ام «نورى» و در اسم اكثر شاگردانى كه ملازم من در تحصيل معارف بودند، واژه «نور» موجود بود. به نوعى «نور» در سراسر زندگى من تجلى و تبلورى خاص داشت». (نورسى، 1995 م، ص70ـ71).

مجموعه «رسائل النور» از چهار بخش اصلى تشكيل شده است و هر كدام با عناوينى خاص شامل بخشى از نگاشته هاى نورسى در حوزه فرهنگ قرآنى و اسلامى مى باشد. اين چهار بخش به ترتيب عبارت است از: 1ـ سوزلر (الكلمات); 2ـ مكتوبات (المكتوبات); 3ـ لمعات (اللمعات); 4ـ شعاعلر (الشعاعات). هر يك از بخش هاى اين كتاب خود دربردارنده رساله هاى مستقل و متنوعى درباره علوم اسلامى، به ويژه تفسير و علوم قرآنى، مى باشد. تعداد اين رساله ها در سه بخش اول 33 رساله و در بخش «شعاعلر» 15 رساله مى باشد.

براى آگاهى بيشتر از انديشه هاى قرآنى بديع الزمان سعيد نورسى علاوه بر مراجعه به كتاب هايش، مى توان از مقاله خوب آقاى على راد در مجله معرفت شماره 73 استفاده نمود. اين مقاله داراى عناوين زير است: تعريفى ژرف از قرآن; عدم امكان ترجمه حقيقى قرآن; پديدارشناسى وحى از نگاه نورسى; تفسير و بايدهاى آن از منظر نورسى; شرايط تفسير عصرى; اعجاز قرآن; ابعاد معجزه جاويد; ديدگاه صرفه در اعجاز قرآن از نگاه نورسى; تأويل و تشابه در انديشه نورسى.

شايسته است كه افكار اين انديشمند و قرآن پژوه قابل، مورد استفاده دوستداران دانش قرار گيرد.

 

منابع و مآخذ:

1 ـ ابو ربيع، ابراهيم، الاسلام على مفترق الطرق (رحلة فى حياة و فكر بديع الزمان سعيد النورسى)، ترجمه محمد فاضل، از زبان تركى به عربى; شركة سوزلر للنشر، قاهره، چاپ اول، 2005م.

2 ـ اورخان، محمدعلى، سعيد النورسى رجل القدر في حياة امّة، دار الفضيلة، قاهره.

3 ـ ايوبى نيا، خالد، زندگى نامه اسطوره تقوا و مجاهدت شيخ سعيد نورسى، (سايت زيتون سرخ).

4 ـ بديع الزمان سعيد النورسى و أثره فى الفكر و الدعوة، دار الحق، دمشق، 2000 م.

5 ـ بوطى، محمدسعيد رمضان، سعيد النورسى حياته و آثاره.

6 ـ دباغ، اديب ابراهيم، سعيد النورسي رجل الايمان فى محنة الكفر و الطغيان.

7 ـ راد، على، «بازشناسى پژوهش ها و انديشه هاى قرآنى بديع الزمان سعيد نورسى»، مجله معرفت، شماره 73.

8 ـ صالحى، احسان قاسم، بديع الزمان النورسى فكره و دعوته، العهد العالمى للفكر الاسلامى، مكتب اردن، 1998 م.

9 ـ ــــــــــــــــــــــــــ، بديع الزمان سعيد النورسى نظرة عامة عن حياته و آثاره، نشريات نور، بى تا، بى جا.

10 ـ عبدالحميد، محسن، النورسى رائد الحركة الاسلامية.

11 ـ ـــــــــــــــــــــــ، النورسي متكلم العصر الحديث و كتاب.

12 ـ نورسى، سعيد، الملاحق فى فقه دعوة النور، ترجمه احسان قاسم صالحى، دار سوزلر، استانبول، 1995 م.

13 ـ ويسى، زاهد، تاريخ دعوت و اصلاح، زندگانى شيخ سعيد نورسى، نشر احسان، بى جا،
بى تا.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:شيخ سعيد نورسى, اصلاحگرى عارف و قرآن پژوهى قابل 578ـ643 ق, | 15:27 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=