بهداشت عمومی از دیدگاه ابن سینا در جهان اسلام

بهداشت عمومی از دیدگاه ابن سینا

بهداشت عمومی از دیدگاه ابن سینا در جهان اسلام

ابن سینا هدف پزشکی را در درجه اول، تامین و حفظ سلامتی افراد سالم و در درجات بعد تشخیص و درمان و بازگرداندن سلامتی به جسم و روان افراد بیمار، می داند و هرچند عقاید دیگران، مبنی بر وجود سه سطح سلامتی، بیماری و حالت بینابینی را کاملا مردود نمی داند و در بسیاری از صفحات کتاب قانون، مطالبی در این مورد نگاشته است ولی در همان آغاز کتاب، عقیده شخصی خود، مبنی بر اینکه "سلامت، را سرشت و یا حالتی می داند که در آن اعمال بدن، به درستی سرمی زند و نقطه مقابل آن فقط دور شدن از سلامتی است" را بیان نموده، سلامتی را تلویحا فرایندی مطلق و بیماری را پدیده ای نسبی دانسته و در واقع بر خلاف طبقه بندی امروزی، به جای سطح بندی طیف سلامت، به طبقه بندی طیف بیماری ، پرداخته و مثل اینست که، سلامتی را ثابت و بیماری را روی آوردی، متغیّر دانسته و از اینرو خود را بی‌نیاز از گنجاندن واژه "ارتقاء سلامت" دانسته و آنچه را که ما ارتقاء سلامت می دانیم دورشدن از بیماری و نزدیک شدن به سلامتی، در نظر می گیرد که در جای خود، فکر و اندیشه ای بسیار مترقی و راهگشا می باشد. ابن سینا در همان آغاز کتاب قانون در طب، در ارتباط با تعریف پزشکی که همان بهداشت و درمان امروزی است میفرماید:
تعریف طب، سلامتی وبیماری، از دیدگاه ابن سینا

"گویم : طب دانشی است که به وسیله آن می توان بر کیفیات تن آدمی آگاهی یافت و هدف آن حفظ تندرستی در موقع سلامت و بازگرداندن آن به هنگام بیماری است (9).

اینکه گفته اند، تن آدمی را سه حالت است و آن تندرستی و بیماری و حالتی که نه تندرستی و نه بیماری است، گفتاری بس ناروا است، در حالی که من فقط از دوحالت تندرستی و بیماری بحث کرده‌ام. اگر صاحب آن گفتار، اندکی تامل کند، در می یابد که ذکر سه حالت، لازم نیست و می فهمد که از گفتارما زیانی حاصل نخواهد شد، چه اگر فرض بر قبول سه حالت باشد و ما فقط دو حالت برای بدن می دانیم که یکی تندرستی و دیگری از دست دادن تندرستی است، از دست دادن تندرستی به همان مفهوم حالت سوم است که آنرا غیر از سلامتی، شمرده اند، زیرا سلامت سرشت و یا حالتی است که در آن اعمال بدن به درستی سرمی زند و نقطه مقـابل آن فقط دور شـدن از سلامت است و بس (10)"

و ملاحظه می گردد که ابن سینا هر دو حالت بینابینی و بیماری را دور شدن از سلامتی دانسته به جای اصطلاح "ارتقاءسلامتی" از واژه "بازگرداندن سلامتی" استفاده نموده است. ولی همانطور که اشاره شد عقاید دیگران مبنی بر وجود سه سطح سلامتی، بیماری، و حالت بینابینی را نیز کاملا مردود، ندانسته شاید به خاطر سهولت فهم موضوع و بیان اهداف، در نوشته های خود به کرّات، مورد اشاره قرارداده است. به طوریکه از قول جالینوس، مینویسد : "برای بدن انسان سه حالت وجود داردکه عبارتند از: تندرستی، بیماری و حالت واسط، یعنی حالتی بین تندرستی و بیماری.

1) تندرستی حالتی را گویند که بدن انسان از حیث مزاج و ترکیب در چنان کیفیتی باشد که کنش های آن جملگی درست و صحیح باشند.

2) بیماری حالتی است که در نقطه مقابل و مخالف حالت تندرستی باشد.

3) حالت واسط تندرستی و بیماری آن است که در آن نه تندرستی کامل و نه بیماری کامل برای تن وجود دارد، مانند تن سالخوردگان و تازه شفایافتگان و نوزادان، یا اینکه بهبودی و بیماری در یک زمان با هم هستند، چنانکه اندامی سالم و اندام دیگری بیمار می باشند، یا اینکه سلامت و بیماری در یک اندام گرد آمده اند ولی نوع سلامت و نوع بیماری با هم متفاوت می باشند، مثلا اندام، درشکل و هیئت سالم و در اندازه و وضع، ناسالم می باشد. سرانجام ممکن است تن یا اندام مورد نظر از حیث شکل و اندازه و وضع، درست باشد و برای تاثیر پذیری در یک حالت باشد لیکن کنش دو حالت تندرستی و بیماری متعادل نباشد. یا اینکه تاثیر بخشی تندرستی و بیماری در پی همدیگر آیند و در دو زمان آن را در برگیرند، مانند کسانی که در زمستان تندرست و د ر تابستان بیمار می شوند (11).

شایان ذکراست که سازمان کلی جسمی و روانی هر فرد در عین حال که با کلّیه افراد دیگر اختلاف داشته و مخصوص بخود اوست، در بعضی از ویژگی ها یا گروهی از آن ها با دیگر افراد همنوع و همجنس خود مشابه است و لذا اینگونه خصوصیات مشابه را در طب قدیم تحت عنوان مزاج نامیده اند (12).

"از آنجاکه هدف علم طب پژوهش در تن آدمی است که آیا سالم است و یا از سلامت برخوردار نیست و از آنجا که شناخت و عللِ هر دو حالت سلامت و بیماری برای پزشک لازم است، پس بایسته است که علل و موجبات تندرستی و بیماری بررسی شود (13)".

از آنجا که "اپیدمیولوژی بالینی" ، عبارتست ازکاربرد اصول و روش های اپیدمیولوژی، در زمینه طب بالینی (5) می توان ادعا نمود که ابن سینا دارای چنین بینشی بوده و از چنین روش زیربنائی در پزشکی و بهداشت، استفاده می کرده است.
رشته های کاربردی طب

هرچند ابن سینا در تعریف طب، کاربرد عملی آنرا نیز در دو جمله کوتاه "حفظ تندرستی به هنگام سلامت" و "بازگرداندن آن در زمان بیماری" ، بیان کرده است ولی بار دیگر برای تاکید بیشتر، در فنّ سوم از کتاب اول، جنبه های عملی و کاربردی علم طب را به نحو ذیل، به دو دسته علم بهداشت و علم درمان، طبقه بندی کرده است:

"1) دستور حفظ الصحه، یعنی اینکه چگونه سلامتی بدن را نگه داریم و نگذاریم خللی درآن ایجاد شود (علم بهداشت) 0

2) دستور چاره سازی، یعنی اینکه چگونه تن ناسالم را بهبودی بخشیم (علم درمان) (14).

پزشکی = بهداشت + درمان

ابن سینا دامنه علم طب را در حیطه بهداشت و درمان، بسیار وسیع و پرمحتوا دانسته بار دیگر، عوامل موثر بر بهداشت، نظیر سن، جنس، شغل، فصل، آب، هوا، غذا، مسکن، فعالیت های فیزیکی و روانی و آرامش ناشی از تامین رفاه نسبی را مطرح نموده آشکارا می گوید :

"بعد از بیان مطالب بالا به این نتیجه می رسیم که دامنه علم طب، پژوهش در باره . . . حالات تندرستی و بیماری، حد واسط بین آن ها و علل آن ها مانند : خوردنی ها، آشامیدنی ها، آب و هوا، مناطق مسکونی، خانه های مسکونی، . . . مشاغل، عادات، حرکات بدنی (جسمی) و نفسانی (روانی) ، آرامش، سنین عمر، جنسیت، اثر عوامل خارجی بر جسم، انتخاب مواد خوراکی و آشامیدنی، استنشاق هوای مناسب، برنامه فعالیت ها و استراحت ها، معالجه به وسیله داروها و معالجات فیزیکی است" و در همین راستا خطاب به فراگیرندگان می نویسد :

اید بدانی که بیماری چگونه برطرف می شود و تندرستی چگونه پایدارمی ماند. بر طبیب است که در این سنجش ها دقیق باشد، معاینه‌اش همه جانبه باشد و دلیل نتیجه گیری های خود را در باره علل بیماری های نهانی به تفصیل و صراحت بیان کند (15). محیط هندوستان مزاجی پدید می آورد که مایه صحّت مردم هند است، اسلاوها در محیطی رشد و نمو می کنند که ویژه اعتدال مزاج آن ها است و تندرستی آنها را تامین می کند، بدن یک نفر هندی اگر در شرایط مزاجی اسلاوها باشد و بخواهد باآن سازگار شود، بیمار، می گردد و از بین می رود و همین موضوع در باره یک اسلاو که بخواهد با مزاج هندی سازش پیداکند نیز صادق است (16).
منظور اصلی از رعایت بهداشت

ابن سینا هدف اساسی بهداشت را حفظ اعتدال در حالات مختلف جسمی و روانی انسان دانسته توضیحات زیر را در این راستا ارائه نموده است :

"هدف اساسی در رعایت بهداشت آن است که بیشترین کوشش را تا حدّ امکان در نگهداری اعتدال عوامل و ابزارهای مذکور به عمل آوری. اعتدال در هفت امر، لازم است : اعتدال در مزاج، اعتدال در رژیم غذائی، اعتدال در پالایش مواد دفعی، اعتدال در نگهداری ترکیب، اعتدال در استنشاق و جذب هوای خوب، اعتدال در گزینش لباس مناسب، و اعتدال در فعالیت و استراحت جسمی و روانی و خواب و بیداری نیز تا اندازه ای اهمیت دارند.

از آنچه سابقا بیان کردیم یاد گرفتی که نه اعتدال و نه حالت بهبودی، هیچیک در وصف معینی نمی گنجد و همچنین هیچ مزاجی بر تندرستی و اعتدال معیّن قرار نمی گیرد و هر حالتی در موقعی و هر اعتدالی در شروطی مورد پژوهش ما است".

و سرانجام به منظور مطلق نکردن بهداشت و غافل نماندن از فرسایش غیرقابل اجتناب و برنامه ریزی برای مدت محدودی که هر یک از ما ها به مهمانی این جهان آمده ایم می نویسد :

"دستورات بهداشتی کاری نیست که بدن را در برابر مرگ، بیمه کند و یا آن را از گزند بیرونی رهائی دهد و یا طول عمر را چنان تامین کند که آدمی آرزو دارد. بلکه بهداشت برای آن است که تن انسان را تا مرز مرگ طبیعی برساند و هنجارهای زندگی رانگهداری کند (14)" و سپس علائم تندرستی را بدین صورت، بیان مینماید:

"برخی از این علائم دلالت بر اعتدال مزاج دارد که در جای خود آنرا ذکر خواهیم کرد، بخشی نیز درستی و بهنجاری ترکیب را می رساند و آن بر سه وجه است:

الف) نشانه های گوهری (اصلی) ، که در آن سرشت و حالت و اندازه و عدد بر وفق مراد است

ب) علائم عِرضی (روی آوردی) مانند زیبائی و خوش هیکل بودن

ج) علائم تمامی (رفتاری) که عبارت است از درستی در انجام کارها و انجام کار درست و تمام و کمال. هر اندامی که وظیفه خود را صحیح انجام داد اندامی است سالم و درست (17).

علائم تندرستی را می توان از میان نشانه های ذکر شده برچید که عبارتنداز :

اعتدال در : بسودن، گرمی، سردی، خشکی، تری، نرمی، سختی، سفیدی و سرخی، فربهی، لاغری و اندکی گرایش به سوی فربهی.

خواب و بیداری شخص معتدل المزاج، معتدل است و حرکات اندام ها حسب المرام و با سهولت انجام می گیرد و نیروی تخیّل او قوی، و قدرت ذاکره اش نیرومند است.

اخلاق شخص معتدل المزاج حد واسط بین افراط و تفریط است، یعنی نه زیاد جسور است و نه بسیار ترسو، نه زیاد خشمگین است و نه بسیار بی‌تفاوت، نه زیاد زیرک و نه بسیار کودن، نه زیاد هرزه است و نه بسیار با وقار، نه زیاد متکبر است و نه بسیار خودکم بین، در کنش ها بی دریغ و سالم است، خوب و سریع نمو می کند و مدت نموّش زیاد می پاید، خوآب های خوش می بیند، از بوی خوش و آواز خوش و مجالس شادی و سرور، لذت می برد.

صاحبان مزاج معتدل دوست داشتنی، گشاده روی و خوش برخورد هستند. در اشتهای به غذا و نوشیدنی، اعتدال دارند، دستگاه گوارش، معده، کبد و رگ های آن ها به خوبی کار می کند، سراسر وجودشان در اعتدال است، دفع مواد زائد در آنها معتدل است و از مجاری عادی بیرون می ریزد (18)".

ژرف نگری ابن سینا چنین اقتضاء می کند که قضاوت معقول و پایائی را در مورد تعریف سلامت و بیماری از خود به یادگار بگذارد و به نسل امروز نیز گوشزد کند که تمامی پدیده ها و همه تعاریف، نسبی هستند و مخصوصا وقتی چندین عامل کیفی درونی و بیرونی، در روند سلامت و بیماری مداخله می نمایند تعاریف را نمیتوان همچون یک قالب انعطاف ناپذیر، طراحی کردکه بازده آن برای تمامی افراد و در کلیه شرایط ممکن، یکسان باشد. وی عوامل جسمی، روانی و اجتماعی را نه تنها موثر بر روند سلامت و بیماری می داند بلکه این عوامل را کارگزاران اصلی سلامت، دانسته وحتی فرد ظاهرا سالمی که خود احساس سلامتی نمی کند، را سالم نمی داند و بنابراین تعریف سازمان جهانی بهداشت در عصر حاضر مبنی بر:

"تندرستی حالت آسایش کامل جسمی، روانی و اجتماعی است و تنها به نبودن بیماری و یا زمینگیری اطلاق نمی شود" (5) را در همان زمان در ذهن خود، مرور و بر قلم خویش، جاری نموده است ولی همانطور که اشاره شد این تعریف را در یک قالب انعطاف پذیر و نسبی و بر اساس شرایط پذیرفته شده به وسیله ساکنین یک منطقه و برآورده شدن نیازهای آنان برحسب سطح توقع و انتظار آنها، پی ریزی نموده به طور خلاصه، سلامتی را در احساس سالم بودن، در شرایط اقلیمی و مسکن و غذا و آسایشی متناسب با نیاز و سطح انتظار وتوقع سکنه هر محیطی دانسته، موضوع را در قالب واقعیت های زیر، بیان فرموده است:

"از آنچه سابقا بیان کردیم یاد گرفتی که نه اعتدال و نه حالت بهبودی، هیچیک در وصف معینی نمی گنجد و همچنین هیچ مزاجی بر تندرستی و اعتدال معیّن قرار نمی گیرد و هر حالتی در موقعی و هر اعتدالی در شروطی مورد پژوهش ما است (14).

منظور از سازگاری این است که : شخصی که خود را کاملا صحیح و سالم و دارای مزاج معتدل می داند حالت او را سازگار می نامیم. کسی که حس می کند تندرستی را از دست داده و مزاجش طبیعی نیست در این بحث ناسازگار نامیده می شود. پس احساس تندرستی کردن دلیل بر سلامت مزاج است و احساس خلاف آن کردن، عکس آنست.

یادت باشدکه ما قبلا در گفتار کلی راجع به سلامت گفتیم که تندرستی، نسبی است و قیاس استانده ای ندارد. هر مزاجی در هر شخصی، اعتدال ویژه

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:بهداشت عمومی از دیدگاه ابن سینا در جهان اسلام, | 1:38 | نویسنده : دکتر عابد نقیبی |
value=